توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مباحثه " آیا تعالیم قرآن با عهد عتیق و اناجیل در تعارض است؟"
shinbet
02-10-2010, 05:05 AM
با درود.
با عرض پوزش خدمت جناب سپهر ، به علت مشغله زیاد و امتحانات وقت نداشتم این مطلب را بنویسم ، ولی در اینجا نظراتم را خواهم نوشت.
در ابتدا چارچوب بحث را تشریح خواهم کرد .
در ابتدا تصمیم داشتم که در
این بحث به رسالت پولس استناد نکنم ، چون آقای سپهر به آنها ایمان ندارند
، ولی بعدا به این نتیجه رسیدم که رسالات پولس نیز بخشی از ایمان من هست و نمیشود به علّت اینکه کسی به آن اعتقاد ندارد ، من نیز آن را انکار کنم ، مثل اینکه به آقای سپهر بگویم شما بگویید که قرآن کلام خدا نیست و انسانی است ، بعد من بحث میکنم ، البته آقای سپهر شرطی نگذاشتند و
این مساله را خودم بیان کردم ، ولی نظرم تغییر کرد ، البته ایشان
میتوانند به آن بخش از صحبتهای من استناد کنند که از رسالات پولس نیست ،
چون در هر مورد برای تشریح ایمان مسیحی من از بقیه کتاب مقدس و رسالات پولس با هم سند خواهم آورد که تاکید کنم که تعالیم در رسالات پولس فرقی با بقیه کتاب مقدس ندارد ، البته موضوع بحث ما اینجا این نیست.
.................................................. .................................................. ..........................
من میخواهم در
واقع اینجا این مساله را تشریح کنم که چرا ایمان دارن به یشواه ، باوری
به دین اسلام ندارند ، البته این مساله شامل حال یهودیان غیر ایمان دار به
یشواه نیز میشود ، ولی من از دیدگاه خودم و ایمان به او اینجا صحبت خواهم کرد.
در ابتدا باید به برسی تفاوتهای بین عیسی مسیح و محمد بپردازیم ، در زیر بخشی از این تفاوتها را مینویسم.
مرگ عیسی مرد و از مرگ برخاست . محمد مرد و مرده ماند
جنگ عیسی هرگز جنگ نکرد. محمد بسیار جنگ کرد
وحی عیسی با خدای پدر گفتگو میکرد. محمد گفته است فرشته به او نازل شد
شخصیت عیسی گفت که خدا است. محمد خود را انسان معرفی کرد
دستور عیسی از خدای پدر فرمان میگرفت. محمد ادعا کرد که فرشته با او صحبت میکند
گرفتن
قتل عیسی هرگز کسی را نکشت . قدرت این را داشت که زندگیها را
بگیرد ولی مردهها را زنده میکرد .محمد افراد بسیاری را کشت ،او قدرت این
را داشت که آدم بکشد و این کار را میکرد
ازدواج عیسی هرگز ازدواج نکرد . محمد ۲۰ همسر داشت
معجزه عیسی افراد بسیاری را شفا بخشید ،مردهها را زنده میکرد و گناهان را میبخشید . تنها معجزه ذکر شده برای محمد قرآن است!
نبوت ها عیسی بسیاری از نبوتهای کتاب مقدس در مورد ماشیخ را به انجام رساند. محمد تنها نبوت متی۲۴:۲۴ در مورد معلمین دروغین
گناه عیسی هرگز گناه نکرد . محمد یک گناه کار بود(سوره غافر آیه ۵۵)
این یک مقایسه کوتاه از عیسی مسیح و محمد بود در مورد تفاوت شخصیت ۲ بنیان گذار ۲ مکتب ، این مطلب همچنان ادامه دارد....
shinbet
02-11-2010, 02:46 AM
در این قسمت به معرفی تعالیم اساسی کتاب مقدس میپردازم و آنها را با قرآن مقایسه خواهم کرد که تفاوتها مشخص شود.
معنی ایمان در کتاب مقدس:
واژه ایمان در عهد جدید به معنی ایمان به مسیح است.ایمان همچنین به معنی اعتقاد راسخ به درستی تعالیم مسیح و نیز اعتقاد به این حقیقت است که ما توسط مرگ و رستاخیز او شفا یافتیم.بنا بر تعالیم کتاب مقدس ما محض ایمان نجات یافته ایم(افسسیان ۲: ۸). ایمان کاری نیست که باید انجامش داد ، بلکه پذیرش کاری است که مسیح برای ما بر صلیب انجام داده است، ایمان هدیهای از سوی خدا است(رومیان ۱۲: ۳)،با این وجود، پس از این که ما ایمان میآوریم ، همیشه تقیریدر زندگی و رفتار ما به وجود میآید. هنگامی که ایمان میآوریم ، روح القدس وارد زندگی ما میشود و شروع به انجام کارهای نیکو میکنیم(افسسیان ۲: ۱۰).نه ما توسط این اعمال، بلکه فقط توسط ایمان نجات پیدا میکنیم ، با این حال اعمال نیکو دلایلی ملموس هستند که ثابت میکنند ایمان ما حقیقی است. اگر ایمان ، ما را بسوی محبت کردن خدا و اطاعت از او و انجام اعمال محبت آمیز رهنمون نسازد ، ایمانمان دروغین بوده و ایمانی مرده است.چنین ایمانی ما را نجات نمیدهد(متی۷: ۱۲ ، غلاطیان ۵: ۶ ، یعقوب ۲: ۱۴-۱۷)
آیا اسلام چنین تعلیمی میدهد؟ از نظر من خیر
shinbet
02-12-2010, 12:57 PM
نجات یعنی چه؟
در عهد جدید واژه نجات معانی بسیاری دارد. بطور خلاصه این واژه به معنی
رهایی یافتن از داوری خدا و دریافت حیات جاودان است.تمامی برکات روحانی در
کلمه نجات خلاصه میشود. نخست نجات به رهایی از گناه , یعنی رهایی از قدرت
گناه و مجازات آن که مرگ ابدی است منجر میشود. هنگامی که شخصی نجات
مییابد آمرزش گناهان را مییابد و از گناه پاک میشود؛ بنابراین در نظر خدا
عادل یا تبرئه میشود.رساله به عبرانیان به ما تعلیم میدهد که انسانی که
عادل نیست ، نمیتواند به حضور خدا بیاید: " تقدسی که به غیر از آن هیچ کس
خداوند را نخواهد دید".(عبرانیان ۱۴:۱۲).با توجه به حقیقت فوق ، پس چگونه
انسان میتواند در حضور خدا عادل شود؟انسان توسط تلاشهای خود و با اعمال
نیکو نمیتواند عادل گردد و تنها با توبه کردن از گناهان و پذیرفتن مسیح
توسط ایمان است که عادل میشود. هنگامی که ما به مسیح ایمان میآوریم، او
گناهان ما و نیز مجازاتی را که سزاوار آن هستیم ، بر خود میگیرد .گناهان
ما بر روی مسیح بی گناه قرار میگیرد و ما به وسیلهٔ او عادل شمرده
میشویم.( مرقس ۴۵:۱۰ ، رومیان ۳: ۲۴ - ۲۶). برای این نجات و عادل شمردگی
فقط و فقط ۱ راه است و آن ایمان به عمل نجات بخش مسیح است و بس .. ، هیچ
راه دیگری وجود ندارد.
آیا اسلام و قرآن چنین تعلیمی میدهند؟ از نظر من خیر
shinbet
02-15-2010, 06:19 AM
شخصیت مسیح: قسمت اول
یکی از مهمترین تفاوتهای کتاب مقدس و قرآن تعالیم متفاوت آنها در مورد
شخصیت عیسی مسیح است.در این قسمت به این بحث خواهم پرداخت که کتاب مقدس چه
تعلیمی به ما میدهد.
یوحنا مینویسد: کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد.آنچه که در یوحنا درست
در ابتدای انجیلش میگوید این است که مسیح انسانی عادی نبود. وی کلمه خدا
بود و پیش از افرینش جهان با خدا بود. کلمه یعنی مسیح در ابتدا وجود داشت.
پیش از آن که جهان شکل گیرد ، مسیح وجود داشت( یوحنا۵:۱۷).اولین آیه در
کتاب مقدس میگوید: " در ابتدا خدا آسمان ها و زمین را آفرید(پیدایش۱:۱).
لیکن مسیح پیش از این ابتدا با خدا بود ، خدا آغازی ندارد؛ او همواره وجود
داشته است؛ و خدا همواره"کلمه"آاش را با خود داشته است.خدا هرگز
بدون"کلمه"نبوده است.
"کلمه" نزد خدا بود.این به این معنی است که به طریقی میان خدا و کلمه
تفاوت وجود دارد؛آنها از یکدیگر متمایز هستند، ولی یوحنا میگوید که کلمه
خدا بود(آیه ۱).مسیح نه تنها با خدا بود ، بلکه خدا بود. مسیح نه تنها پسر
خدا است بلکه خود خدا میباشد، مسیح خدا است بصورت یک انسان. وی تنها تجسم
خدای حقیقی زنده است که ۲۰۱۰ سال پیش به زمین آمد.عیسی به شاگردانش
فرمود:"هرکه مرا دید پدر را دیده است"(یوحنا ۹:۱۴)."من در پدر و پدر در من
است(یوحنا ۱۱:۱۴). و در مهمترین آیه میگوید "من و پدر یکی هستیم"(یوحنا
۳۰:۱۰).
مسالهٔ مهم دیگر این است که مسیح در افرینش جهان نقش اساسی دارد. همه چیز
به واسطه او آفریده شد.کلمه خدا قدرتمند تر بود . خدا فرمود:"روشنایی
بشود"، و روشنایی شد(پیدایش۳:۱). این کلمهٔ پر قدرت عیسی بود که مرده را
زنده میکرد(لوقا۷: ۱۴-۱۵). یوحنا بیان میکند که همه چیز به واسطهٔ مسیح
آفریده شد ، پولس رسول نیز میگوید همه چیز به واسطهٔ او و برای او آفریده
شد(کولسیان ۱: ۱۵-۱۷). همچنین رساله به عبرانیان نیز به ما تعلیم میدهد که
مسیح کلمه قدرتمند خدا است. خدا به ما به وساطت پسر خود متکلم
شد(عبرانیان ۱: ۱-۳). و این کلمه جسم گردید و در میان ما ساکن شد. خدا در
مسیح تبدیل به انسان شد. وی به طور کامل و از هر نظر انسانی مانند ما بود ،
ولی هرگز گناه نکرد(عبرانیان۱۵:۴). لیکن به طور کامل نیز خدا
بود(یوحنا۱:۱).
shinbet
02-15-2010, 09:57 AM
شخصیت مسیح: قسمت دوم
عیسی هم آفریننده جهان است و هم نگاه دارنده آن(کولسیان ۱: ۳،۱۰.کولسیان
۱: ۱۶-۱۷ ، عبرانیان ۱: ۲-۳). عیسی در آسمان نماند ، بلکه جلالی را که در
آنجا داشت را ترک کرد(یوحنا ۱۷: ۱-۵) و انسان شد. برای تجسم عیسی به عنوان
انسان دو دلیل مهم وجود دارد. دلیل نخست برای تجسم وی این است که هنگامی
که ما به عیسی مینگریم ، میتوانیم ببینیم که خدا چگونه است. هیچکس تاکنون
خدا را ندیده است(یوحنا ۴۶:۶)،اما عیسی پدر را به ما نشان داده
است(یوحنا۴۵:۱۲).برای مثال ما با نگریستن به عیسی و توجه به آنچه که وی
گفت و انجام داد ، نه تنها میتوانیم از این موضوع آگاه شویم که خدای پدر
نیکو و پر محبت استوار است ,گناهان ما را آمرزیده است. دومین دلیل برای
تجسم عیسی ، مرگ و قیام او برای نجات ماست. کتاب مقدس به عنوان کسی سخن
میگوید که به خاطر ما "فدا" شد ، یعنی کسی که جان خود را فدا کرد تا ما را
از گناه و لعنت آن رهائی بخشد(مرقس ۴۵:۱۰ ، غلاطیان ۱۳:۳).خدا باید گناه
را ردّ کرده ، آن را مجازات کند. اما عیسی با مرگ خود بر صلیب ، گناهان ما
و مجازات آن را بر خود گرفت. به همین دلیل است که گفته شده که عیسی
کفارهٔ ما است، بدین معنی که او خواستهای بر حق خدایئ مقدس را بر آورده
ساخت(رومیان ۲۵:۳ ، اول یوحنا ۲:۲). کفاره مسیح این امکان را به خدا داد
تا گناهان ما را بیامرزد و در عین حال مقدس باقی بماند، زیرا وی به جای
ندیده گرفتن گناه ، آن را مجازات کرد. ما به خاطر گناهانمان از خدا جدا
بودیم، اما به واسطه عیسی مسیح(دوم قرنتیان ۱۸:۵) و خون او(رومیان ۱:۵ ،
۹-۱۱ ، کولسیان ۱: ۲۰-۲۲) با خود مصالحه داده است.تمامی این برکات را عیسی
با مرگ خود بر صلیب برای ما فراهم سخت. اما عیسی کار دیگری نیز دارد که
هنوز ادامه دارد.عیسی در روز پنطیکاست روح القدس ( رواخ هکدش) را فرستاد تا
به کلیسا قدرت بخشد(یوحنا ۱۴: ۱۶-۱۷ ، ۱۵: ۲۶-۲۷ ، اعمال ۲: ۱-۴)؛او هنوز
هم روح القدس را میفرستد( مرقس ۱: ۷-۸).
شما و من
02-15-2010, 07:36 PM
شخصیت مسیح: قسمت دوم
عیسی هم آفریننده جهان است و هم نگاه دارنده آن(کولسیان ۱: ۳،۱۰.کولسیان ۱:
۱۶-۱۷ ، عبرانیان ۱: ۲-۳). عیسی در آسمان نماند ، بلکه جلالی را که در
آنجا داشت را ترک کرد(یوحنا ۱۷: ۱-۵) و انسان شد. برای تجسم عیسی به عنوان
انسان دو دلیل مهم وجود دارد. دلیل نخست برای تجسم وی این است که هنگامی که
ما به عیسی مینگریم ، میتوانیم ببینیم که خدا چگونه است. هیچکس تاکنون خدا
را ندیده است(یوحنا ۴۶:۶)،اما عیسی پدر را به ما نشان داده
است(یوحنا۴۵:۱۲).برای مثال ما با نگریستن به عیسی و توجه به آنچه که وی گفت
و انجام داد ، نه تنها میتوانیم از این موضوع آگاه شویم که خدای پدر نیکو و
پر محبت استوار است ,گناهان ما را آمرزیده است. دومین دلیل برای تجسم عیسی
، مرگ و قیام او برای نجات ماست. کتاب مقدس به عنوان کسی سخن میگوید که به
خاطر ما "فدا" شد ، یعنی کسی که جان خود را فدا کرد تا ما را از گناه و
لعنت آن رهائی بخشد(مرقس ۴۵:۱۰ ، غلاطیان ۱۳:۳).خدا باید گناه را ردّ کرده ،
آن را مجازات کند. اما عیسی با مرگ خود بر صلیب ، گناهان ما و مجازات آن
را بر خود گرفت. به همین دلیل است که گفته شده که عیسی کفارهٔ ما است، بدین
معنی که او خواستهای بر حق خدایئ مقدس را بر آورده ساخت(رومیان ۲۵:۳ ، اول
یوحنا ۲:۲). کفاره مسیح این امکان را به خدا داد تا گناهان ما را بیامرزد و
در عین حال مقدس باقی بماند، زیرا وی به جای ندیده گرفتن گناه ، آن را
مجازات کرد. ما به خاطر گناهانمان از خدا جدا بودیم، اما به واسطه عیسی
مسیح(دوم قرنتیان ۱۸:۵) و خون او(رومیان ۱:۵ ، ۹-۱۱ ، کولسیان ۱: ۲۰-۲۲) با
خود مصالحه داده است.تمامی این برکات را عیسی با مرگ خود بر صلیب برای ما
فراهم سخت. اما عیسی کار دیگری نیز دارد که هنوز ادامه دارد.عیسی در روز
پنطیکاست روح القدس ( رواخ هکدش) را فرستاد تا به کلیسا قدرت بخشد(یوحنا
۱۴: ۱۶-۱۷ ، ۱۵: ۲۶-۲۷ ، اعمال ۲: ۱-۴)؛او هنوز هم روح القدس را میفرستد(
مرقس ۱: ۷-۸).
اولا آدرس کولسیان را غلط داده اید
دوما
متن این است :
برتری مسیح
۱۵او صورت خدای نادیده است و فرزند ارشد بر تمامی آفرینش،۱۶زیرا همهچیز
بهواسطۀ او آفریده شد: آنچه در آسمان و آنچه بر زمین است، دیدنیها و
نادیدنیها، تختها و فرمانرواییها، ریاستها و قدرتها؛ همۀ موجودات بهواسطۀ
او و برای او آفریده شدند.۱۷او پیش از همهچیز وجود داشته، و همهچیز در او
قوام دارد.۱۸او بدن، یعنی کلیسا، را سَر است. او سرآغاز و نخستزاده از میان
مردگان است، تا در همهچیزْ برتری از آن او باشد.۱۹زیرا خشنودی خدا در این
بود که با همۀ کمال خود در او ساکن شود،۲۰و بهواسطۀ او همهچیز را، چه در
آسمان و چه بر زمین، با خود آشتی دهد، بهوسیلۀ صلحی که با ریخته شدن خون وی
بر صلیب پدید آورد.
در عبرانیان نیز آمده است :
در گذشته، خدا بارها و از راههای گوناگون بهواسطۀ پیامبران با پدران ما سخن
گفت،۲امّا در این زمانهای آخر بهواسطۀ پسر خود با ما سخن گفته است، پسری
که او را وارث همهچیز مقرر داشت و بهواسطۀ او جهان را آفرید.
*********************
در کجای این ایات گفته شده او آفریننده زمین و اسمان است .
به واسطه او آفریده شد با جمله آسمان و زمین را او آفرید تفاوت دارد .
سوما قبول دارم که پولس مسیحیت را بدبخت کرد اما حرفهایش به این تندی نیست که شما نوشته اید .
در ضمن توجه شما را به این آیات از همان عبرانیان جلب می کنم :
خدا با قرار دادن همهچیز زیر فرمان او، چیزی باقی نگذاشت که مطیع وی نباشد.
امّا در حال حاضر، هنوز نمیبینیم که همهچیز زیر فرمان او باشد.۹امّا عیسی
را میبینیم که اندکزمانی پایینتر از فرشتگان قرار گرفت، ولی اکنون تاج جلال
و اکرام بر سرش نهاده شده است، چراکه از رنج مرگ گذشت تا برحسب فیض خدا
برای همه طعم مرگ را بچشد.
بقیه جملاتت و برداشت هایت هم همانند دیگر جملاتت فقط سؤ برداشت است عیسی حتی از برخی فرشتگان از نظر زمانی هم پائین تر است .
چون حوصله ندارم تک تک پاسخ دهم توصیه می کنم دوستان به سخنان این برادر
بسیار افراطی که همه چیز را افراطی می بیند بسنده نکنند بلکه خود آیات را
بخوانند
shinbet
02-16-2010, 03:30 AM
چون
حوصله ندارم تک تک پاسخ دهم توصیه می کنم دوستان به سخنان این برادر
بسیار افراطی که همه چیز را افراطی می بیند بسنده نکنند بلکه خود آیات را
بخوانند
پیشنهاد میکنم هروقت حوصله کردید ، اگر خواستید پاسخ بگویید تا از روی عجله سخنی نگویید.:icon_gol:
در کجای این ایات گفته شده او آفریننده زمین و اسمان است .
به واسطه او آفریده شد با جمله آسمان و زمین را او آفرید تفاوت دارد
اولا پیشنهاد میکنم از ترجمه تفسیری استفاده نکنید و از ترجمه قدیمی
استفاده کنید ، چون ترجمه قدیم به صورت تحت الفظی کلمه به کلمه به فارسی
ترجمه شده است و برای پژوهش بهتر است.در آیههای ۱۵ تا ۲۰ باب اول رساله به
کولسیان کتاب مقدس چندین تعلیم را به ما میدهد.
1- او(منظور عیسی مسیح)صورت خدای ندیده است. این آیه به این معنی است که
آن خدایئ که هیچ انسانی قادر به دیدن او نیست را بشریت آن زمان میتوانستند
در عیسی ببینند . نویسنده رساله به عبرانیان در ۳:۱ میگوید که عیسی فروغ
جلال و خاتم جوهر ، یعنی در واقع همه چیز خدای پدر است ، خدای پدر همه چیز
خود را در عیسی که خود اوست به ما نمایان میسازد. عیسی خود را با خدای
پدر برابر میداند(یوحنا ۳۰:۱۰). یکی دیگر از دلایل کتاب مقدسی که عیسی خدا
است آیه ۵۸:۸ انجیل یوحنا هست که عیسی میگوید: " امین امین به شما میگویم
که پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود ، من هستم". در آئین یهود جمله"من هستم"
را فقط خدا میتوانست به خود بگوید و به یهودیان گفته بود که او را به این
نام خطاب کنند(خروج ۱۴:۳). این جمله عیسی بود که باعث شد یهودیان فریسی
آن زمان قصد سنگسار او را بکنند ، چون دقیقا متوجه میشدند که عیسی خود را
خدا خطاب میکند.البته من که در خانواده یهودی بزرگ شدم میتوانم درک کنم که
ایمان داشتن به خدا بودن عیسی چقدر سخت است ، پس دعا میکنم که آنچه که
رواخ هکدش به من نشان داد به همه نیز نشان دهد و این قدرت ایمان که هدیه
مجانی خدا به ما است را عطا کند. مهمترین پیغام دین یهود این است ، شما
ییزرأل ادونای الوهینو ادونای اخاد ، یعنی بشنوای اسرائیل ، ادونای خدای
ما ادونای واحد است ، فقط قدرت روح است که این مساله تثلیث را برای بشر
باز میکند و اینکه تثلیث مخالف وحدانیت نیست ، در هر صورت من در اندازه
توانایی خود آنچه را که دریافتم را بازگو میکنم.
2- نخست زاده تمامی آفریدگان به این معنی است که عیسی مسیح وارث خدای پدر
است ، یعنی به طرز نمادین پولس رسول این را میخواهد به ما بفهماند که
عیسی تمامی کارهایی که خدای پدر قادر به انجام آن است را میتواند انجام
دهد و با او برابر است ، برای درک بهتر این آیه باید آگاهی کامل در مورد
بحث نخست زادگی و اهمیت آن در آئین یهود داشته باشید ، بعد متوجه میشوید
که چرا پولس رسول از این نمونه استفاده میکند.
3- مسیح همه چیز را آفریده است. به همین دلیل ، او بر همه چیز چه در آسمان
و چه بر زمین،تسلط و اختیار دارد ، کسی این اختیار را به او نداده است ،
او در ذات خود دارای این اختیار است.او بر تمام چیزهای دیدنی و نادیدنی
مسلط است ، آیه ۱۶ میگوید همه چیز به وسیلهٔ او و برای او آفریده شده است ،
دیگر تا چه اندازه کتاب مقدس واضح باید باشد که بگوید مسیح آفریدگار جهان
است.
4-آیه ۱۹ نیز در این مورد صحبت میکند که خدا ، به معنی خدای تثلیث و نه
فقط اقنوم پدر رضایت به این داد که خدای پسر در جسم ظاهر شود و تمامی پری
الوهیت را دارا باشد
.
موضوع اصلی بحث باز این است که آیا تعالیم کتاب مقدس با قرآن در تعارض
هست یا نه؟ که من میگویم هست ، یا شما ایمان دارید که هست و یا نیست ، اگر
هست که هیچی و اگر میگوئید که نیست و یکی هستند باید دلیل با برداشت خود
را از روی کتاب مقدس بگویید که چرا یکی هستند
در مورد عبرانیان ۷:۲ نیز توضیح خواهم داد.
شما و من
02-16-2010, 11:39 PM
پیشنهاد میکنم هروقت حوصله کردید ، اگر خواستید پاسخ بگویید تا از روی عجله سخنی نگویید.:icon_gol:
اولا پیشنهاد میکنم از ترجمه تفسیری استفاده نکنید و از ترجمه قدیمی
استفاده کنید ، چون ترجمه قدیم به صورت تحت الفظی کلمه به کلمه به فارسی
ترجمه شده است و برای پژوهش بهتر است.در آیههای ۱۵ تا ۲۰ باب اول رساله به
کولسیان کتاب مقدس چندین تعلیم را به ما میدهد.
1- او(منظور عیسی مسیح)صورت خدای ندیده است. این آیه به این معنی است که آن
خدایئ که هیچ انسانی قادر به دیدن او نیست را بشریت آن زمان میتوانستند در
عیسی ببینند . نویسنده رساله به عبرانیان در ۳:۱ میگوید که عیسی فروغ جلال
و خاتم جوهر ، یعنی در واقع همه چیز خدای پدر است ، خدای پدر همه چیز خود
را در عیسی که خود اوست به ما نمایان میسازد. عیسی خود را با خدای پدر
برابر میداند(یوحنا ۳۰:۱۰). یکی دیگر از دلایل کتاب مقدسی که عیسی خدا است
آیه ۵۸:۸ انجیل یوحنا هست که عیسی میگوید: " امین امین به شما میگویم که
پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود ، من هستم". در آئین یهود جمله"من هستم" را
فقط خدا میتوانست به خود بگوید و به یهودیان گفته بود که او را به این نام
خطاب کنند(خروج ۱۴:۳). این جمله عیسی بود که باعث شد یهودیان فریسی آن زمان
قصد سنگسار او را بکنند ، چون دقیقا متوجه میشدند که عیسی خود را خدا خطاب
میکند.البته من که در خانواده یهودی بزرگ شدم میتوانم درک کنم که ایمان
داشتن به خدا بودن عیسی چقدر سخت است ، پس دعا میکنم که آنچه که رواخ هکدش
به من نشان داد به همه نیز نشان دهد و این قدرت ایمان که هدیه مجانی خدا به
ما است را عطا کند. مهمترین پیغام دین یهود این است ، شما ییزرأل ادونای
الوهینو ادونای اخاد ، یعنی بشنوای اسرائیل ، ادونای خدای ما ادونای واحد
است ، فقط قدرت روح است که این مساله تثلیث را برای بشر باز میکند و اینکه
تثلیث مخالف وحدانیت نیست ، در هر صورت من در اندازه توانایی خود آنچه را
که دریافتم را بازگو میکنم.
2- نخست زاده تمامی آفریدگان به این معنی است که عیسی مسیح وارث خدای پدر
است ، یعنی به طرز نمادین پولس رسول این را میخواهد به ما بفهماند که عیسی
تمامی کارهایی که خدای پدر قادر به انجام آن است را میتواند انجام دهد و با
او برابر است ، برای درک بهتر این آیه باید آگاهی کامل در مورد بحث نخست
زادگی و اهمیت آن در آئین یهود داشته باشید ، بعد متوجه میشوید که چرا پولس
رسول از این نمونه استفاده میکند.
3- مسیح همه چیز را آفریده است. به همین دلیل ، او بر همه چیز چه در آسمان و
چه بر زمین،تسلط و اختیار دارد ، کسی این اختیار را به او نداده است ، او
در ذات خود دارای این اختیار است.او بر تمام چیزهای دیدنی و نادیدنی مسلط
است ، آیه ۱۶ میگوید همه چیز به وسیلهٔ او و برای او آفریده شده است ، دیگر
تا چه اندازه کتاب مقدس واضح باید باشد که بگوید مسیح آفریدگار جهان است.
4-آیه ۱۹ نیز در این مورد صحبت میکند که خدا ، به معنی خدای تثلیث و نه فقط
اقنوم پدر رضایت به این داد که خدای پسر در جسم ظاهر شود و تمامی پری
الوهیت را دارا باشد
.
موضوع اصلی بحث باز این است که آیا تعالیم کتاب مقدس با قرآن در تعارض هست
یا نه؟ که من میگویم هست ، یا شما ایمان دارید که هست و یا نیست ، اگر هست
که هیچی و اگر میگوئید که نیست و یکی هستند باید دلیل با برداشت خود را از
روی کتاب مقدس بگویید که چرا یکی هستند
در مورد عبرانیان ۷:۲ نیز توضیح خواهم داد.
شاید وقتی دیگر
فردا کاری دارم باید خود را آماده کنم البته پاسخ ابتدایی این است که
جملاتت دال بر آفریده شدن مستقل چیز ها توسط عیسی نیست بلکه دال بر تسلط
داشتن بر آن چیز ها است .
یعنی بر اساس آن سخن عیسی سبب خلق شده است نه خلقت کرده است . و چون سبب
خلقت است و برای اینکه بتواند فیوضات خدا را در همه چیز جاری کند بر همه
چیز مسلط است .
دوست گرامی جناب شینبت،
اولا ممنون که عنوان تاپیک را چنانکه توافق کرده بودیم انتخاب کردید! البته
کاش بنده و دیگران حاضر در بحث گذشته را از آغاز این بحث مطلع می کردید!
به هر حال عنوان این بحث چنین است:
"آیا تعالیم قرآن با عهد عتیق و اناجیل در تعارض است؟"
با جناب شینبت توافق کردیم که در این بحث بر اساس روش "استنتاج از کتب
مقدس" بررسی کنیم که آیا تعالیم قرآن با عهد عتیق و اناجیل در تعارض است یا
خیر.
من مدعی هستم، تعالیم قرآن کوچکترین تضادی با تعالیم عهد عتیق و اناجیل
ندارد. و همه این کتب در یک راستا ندای توحید را در سراسر جهان بانگ می
زنند! هر چند متاسفانه مترجمین کتاب مقدس به اشتباه عیسی را خدا دانسته
اند، اما چنین چیزی در متن اصلی عهد عتیق و اناجیل وجود ندارد.
لذا دوست ما اگر مدعی تفاوتی است، باید تعالیمی از عهد عتیق و اناجیل ارائه کند که با تعالیمی از قرآن در تضاد باشند.
مسلما منظور از تعالیم گزارشات تاریخی نیست بلکه منظور تعالیم توحید و نبوت، قیامت و از این دست است.
چنانکه خود دوست ما فرمودند، بسیاری از آیاتی که آوردند جزء اناجیل و عهد
عتیق نیست، لذا از اساس از بحث این تاپیک خارج است، لذا استدعا دارم یک، یک
به تعالیمی از عهد عتیق و اناجیل بپردازند و تعلیم متضادی که در قرآن به
دید ایشان ارائه شده است را نیز، ارائه کنند تا به پاسخگویی بپردازیم.
من حتی آماده ام در یافتن آیاتی از قرآن که به دوستمان برای اثبات ادعایشان
کمک کند، ایشان را یاری کنم. چرا که ممکن است ایشان تسلط کافی بر قرآن
نداشته باشد.
لذا این بحث اصلی ماست و من منتظر پاسخ بر اساس پروتکل توافقی خواهم ماند.
اما دوست ما به برخی تفاوتهای ظاهری عیسی و محمد علیهم السلام اشاره کرد.
برای آنکه این بحث ابتدایی دوستمان که البته خارج از بحث تاپیک است، بی
پاسخ نماند، من هم به روشنی چنین تفاوتهایی را البته نه آنها که قلب تاریخ
است اما عموم آنها را تایید می کنم و حتی اذعان می کنم، این تفاوتها، حتی
بسیار بیشتر از آنیست که توسط دوست ما ذکر شد. عین این تفاوتها بین عیسی و
موسی وجود دارد! و عین این مشابهتها هم بین محمد و موسی وجود دارد.
بنده پیشتر جدولی از این تفاوتها و مشابهاتهای بین عیسی و محمد و موسی تهیه کرده ام و در آدرس زیر قرار داده ام:
http://sepehr.mohamadi.name/download/Moses_Jesus_Mohamad.pdf
هر بیننده منصفی همان که دوست ما در پرده گفت را اذعان می کنند که عیسی به
موسی و محمد شباهتهای کمی داشت، اما موسی و محمد به هم بسیار شبیه بودند!
دین یهودیت نیز به دین اسلام بسیار شبیه است.
و هم از این روست که مدعی هستیم نبی مثل موسی که از میان غیر بنی اسرائیل
بر خواهد خواست و در آیات تثنیه 18: 18 آمده است شخصی غیر از محمد بن
عبدالله، روحی و ارواح العالمین له الفدا نیست!
تثنیه 18: 18
نبیای را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو(موسی) مبعوث خواهم کرد، و
کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هرآنچه به اوامر فرمایم به ایشان
خواهد گفت. لذا چنانکه دوست ما تایید کرد، عیسی چون محمد نبود، و روشن است
که به همان دلایلی که گفتند، چون موسی نیز نبود و روشن است که محمد اما چون
موسی بود! خداوند کلام خود را در دهان او گذاشت و او هر آنچه دریافت را به
همه عالمیان اعلام کرد. محمد همچون موسی جهاد کرد، همچون او همسر داشت،
شرع او مثل شرع مموسی بود، او همچون موسی نبود بود حال آنکه عیسی به دید
دوستان مسیحی ما خود خدا بود، موسی همچون محمد به مرگ طبیعی از دنیا رفت؛
اما عیسی را به دید مسیحیان کشتند و .... برای دیدن 33 مورد تشابهات موسی و
محمد و تفاوت آنها با عیسی از دید مسیحیان به جدول فوق مراجعه کنید.
لذا روشن است که بشارت تثنیه 18:18 به عیسی نیست، اما به محمد هست!
البته غرض ما در این بحث ارائه بشارات به پیامبر اسلام نیست، بلکه در صدد یافتن تعارضهای تعالیم قرآن با عهد عتیق و اناجیل هستیم.
لذا به بحث اصلی باز می گردیم و از دوستمان می خواهم که تعالیمی از عهد
عتیق و اناجیل که مخالفت تعالیم قرآن یافته اند را با ذکر دقیق اصل آیات، و
موارد تضاد، ارائه کنند.
امید که بحث ما راهی برای درک متقابل اسلام و مسیحیت بگشاید،
بانهایت احترام
سپهر محمدی
shinbet
02-19-2010, 06:15 AM
درود بر شما جناب سپهر:
اول در مورد این آیه که شما آوردید بحث خواهیم کرد تا بعد به سراغ مسائل دیگر برویم
این آیه احتمالا معروفترین آیهای هست که مسلمانان برای اینکه اعلام کنند
کتاب مقدس در مورد محمد پیشگویی کرده است استفاده میکنند.
۳ آیه قبل از این در تثنیه ۱۵:۱۸ موسی خود صحبت میکند و در آیه ۱۸ همین باب خدا به وسیلهٔ موسی.
تثنیه ۱۵:۱۸
يَهُوَه، خدايت، نبيّ اي را از ميان تو از برادرانت، مثل من براي تو مبعوث خواهد گردانيد، او را بشنويد.
تثنیه ۱۸:۱۸
نبيّ اي را براي ايشان از ميان برادران ايشان مثل تو مبعوث خواهم كرد،
و كلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمايم به ايشان
خواهد گفت.
مسلمانان میگوید که این نبی موعود نه از میان اسرائیلیها ، بلکه از
میان فرزندان اسماعیل خواهد بود. در همین راستا مسلمانان شباهتهای بسیاری
را نیز میان محمد و موسی بیان میکنند و میگویند که این شباهتها با عیسی
مسیح نیست ، پس اشاره به آن نبی به محمد است.معلوم است که اسماعیل برادر
ناتنی اسحاق بود ولی لقب برادران ایشان یا دیگر برادران بیشتر به ۱۲ سبط
اسرائیل میخورد همچنان که در آیات دیگر کتاب تثنیه نیز همین اصطلاح استفاده
شده است.(تثنیه ۱۸:۳، ۷:۱۵ ، ۱۵:۱۷) که در همه موارد یک کلمه عبری استفاده
شده است ( אח )
همچنین در کتاب اعمال رسولان ۳: ۲۲-۲۶ پطرس رسول اعلام میکند که این نبوت راجع به عیسی مسیح است.
همچنین عیسی مسیح و موسی نیز شباهت های زیادی دارند.
۱.عیسی و موسی هر ۲ زمانی بدنیا آمدند که اسرائیل تحت ظلم بود ، موسی در مصر و عیسی مسیح در اسرائیل تحت اشغال رومی ها.
۲. هر ۲ به طور معجزه آسایی در کودکی زنده ماندند و در مصر بودند
۳. خانواده هر ۲ بر ضدشان صحبت کردند.
۴. هر دو تاریخ اسرائیل را تغییر دادند
۵. هر ۲ معجزات بسیاری انجام دادند
۶. هر ۲ بعد از مرگ دوباره دیده شدند.( متی ۳:۱۷ در مورد موسی و اعمال ۳:۱ در مورد عیسی مسیح)
مثالهای بسیار دیگری نیز هست که شباهتهای عیسی مسیح و موسی را نشان دهد
لاچینی
02-21-2010, 03:50 AM
درود بر جناب shinbet
دوست گرامی ، تعالیم قران و کتابهای عهد عتیق و جدید اشتراکات و تناقضاتی
دارند. برای شروع ، از احکام می گویم که ملموس تر و قابل فهم تر و به دور
از مفاهیم انتزاعی است. موارد زیر از کتاب تثنیه هم با قران و هم با عقل
سلیم تضاد دارد ، لطفا راهنمایی فرمایید :
1. سوره 21 آیات 18 تا 21 : اگر مردی پسر لجوج و سرکشی داشته باشد که با
وجود تنبيهات مكرر والدين ، از ايشان اطاعت نكند، در اينصورت بايد پدر و
مادرش او را نزد ريش سفيدان شهر ببرند و بگويند : "اين پسر ما لجوج و سرکش
است ، حرف ما را گو ش نمی کند و به ولخرجی و ميگساری می پردازد." آنگاه
اهالی شهر او را سنگسار کنند تا بميرد. به اين طريق ، شرارت را از ميان
خود دور خواهيد کرد و همه جوانان اسرائيل اين واقعه را شنيده ، خواهند
ترسيد.
2. سوره 22 آیه 12 : در چهارگوشه ردای خود بايد منگوله بدوزيد.
3. سوره 23 آیات 1 تا 2 : مردی که بيضه هايش له شده و يا آلت تناسلی اش
بريده شده باشد، نبايد داخل جماعت خداوند شود. شخص حرامزاده و فرزندان او
تا ده نسل نبايد وارد جماعت خداوند شوند.
4. سوره 23 آیات 24 تا 25 : از انگورهای تاکستان ديگران ، هر قدر که
بخواهيد می توانيد بخوريد، اما نبايد انگور در ظرف ريخته با خود ببريد.
همينطور وقتی داخل کشتزار همسايه خود می شويد، می توانيد با دست خود خوشه
ها را بچينيد و بخوريد، ولی حق داس زدن نداريد.
5. سوره 24 آیات 1 تا 4 : اگر مردی پس از ازدواج با زنی، به عللی از او
راضی نباشد، و طلاقنامه ای نوشته ، به دستش دهد و او را رها سازد و آن زن
دوباره ازدواج کند و شوهر دومی نيز از او راضی نباشد و او را طلاق دهد يا
بميرد، آنگاه شوهر اولش نمی تواند دوباره با او ازدواج کند، زيرا آن زن نجس
شده است . خداوند از چنين ازدواجی متنفر است و اين عمل باعث می شود زمينی
که خداوند، خدايتان به شما داده است به گناه آلوده شود.
6. سوره 25 آیات 5 تا 12 : هرگاه دو برادر با هم در يک جا ساکن باشند و يكی
از آنها بدون داشتن پسری بميرد، بيوه اش نبايد با فردی خارج از خانواده
ازدواج کند، بلكه برادر شوهرش بايد او را به زنی بگيرد و حق برادر شوهری را
بجا آورد. نخستين پسری که از اين ازدواج بدنيا بيايد بايد به عنوان پسر
برادر فوت شده محسوب گردد تا اسم آن متوفی از اسرائيل فراموش نشود، ولی اگر
برادر متوفی راضی به اين ازدواج نباشد، آنگاه آن زن بايد نزد ريش سفيدان
شهر برود و به آنها بگويد برادر شوهرم وظيفه اش را نسبت به من انجام نمی
دهد و نمی گذارد نام برادرش در اسرائيل باقی بماند سپس ريش سفيدان شهر آن
مرد را احضار کرده ، با او صحبت کنند. اگر او باز راضی به ازدواج نشد، زن
بيوه بايد در حضور ريش سفيدان به طرف آن مرد رفته ، کفش او را از پايش
درآورد و آب دهان بر صورتش بياندازد و بگوید بر مردی که اجاق خانه برادرش
را روشن نگه نمی دارد اينچنين شود. و از آن پس ، خاندان آن مرد در اسرائيل
به « خاندان کفش کنده » معروف خواهد شد.
اگر دو مرد با هم نزاع کنند و همسر يكی از آنها برای کمک به شوهرش مداخله
نموده ، عور ت مرد ديگر را بگيرد، دست آن زن را بايد بدون ترحم قطع کرد.
دوست گرامی جناب شینبت،
در زمینه بشارات تورات و انجیل به "رسول نبی امی" در تاپیک زیر بحث شده است:
http://www.iran-far.com/showthread.php?t=18358
من علاقه مندم به بحث این تاپیک در مورد بررسی تعارض احتمالی تعالیم عهد عتیق و اناجیل با قرآن بپردازیم.
همانطور که عرض کردم منظورم تعالیم اصولی این کتب در زمینه هایی چون توحید،
نبوت، معاد و نجات یا فلاح و زندگی جاویدان و مفاهیمی از این دست است نه
مقایسه احکام تورات و انجیل و قرآن چنانچه جناب لاچینی به آن پرداختند.
با احترام
سپهر محمدی
لاچینی
02-23-2010, 12:36 AM
درود برجناب shinbet
یکی از آیاتی که در دفاع از تثلیث مطرح می شود اولین آیه کتاب یوحناست :
"In the beginning was the Word, and the Word was with God, and the Word was God."
در ابتدا کلمه بود ، و کلمه با خدا بود ، و کلمه خدا بود.
با دقت در این آیه روشن می شود که این آیه در خصوص ثنویت و نه تثلیث سخن می
گوید و نمی توان ادعا کرد که در این آیه "روح القدس" با خدا و کلمه ادغام
شده است. ولی آیا واقعا این آیه در خصوص ثنویت سخن می گوید :
در نسخه های خطی اولیه که به زبان یونانی است ( آیا یوحنا به زبان یونانی
سخن می گفته است؟ ) ، واژه "ton theos " به معنای " خدایی " و نه " ho
theos " به معنای " خدا " آمده است و با در نظر گرفتن این نکته ترجمه آیه
چنین می شود :
"In the beginning was the Word, and the Word was with God, and the Word was divine"
در ابتدا کلمه بود ، و کلمه با خدا بود ، و کلمه خدایی ( الهی ) بود.
اگر " the New World Translation of the Bible " را مطالعه فرمایید مشاهده خواهید فرمود که دقیقا از این واژه ها استفاده شده است.
به همین نحو ، در " The New Testament, An American Translation " این آیه به صورت زیر ترجمه شده است :
"In the beginning the Word existed. The Word was with God, and the Word was divine."
در ابتدا کلمه وجود داشت ، کلمه با خدا بود ، و کلمه خدایی(الهی)بود.
فیلیپ
02-23-2010, 07:41 AM
درود بر شما؛
یکی از آیاتی که در دفاع از تثلیث مطرح می شود اولین آیه کتاب یوحناست :
"In the beginning was the Word, and the Word was with God, and the Word was God."
در ابتدا کلمه بود ، و کلمه با خدا بود ، و کلمه خدا بود.
با دقت در این آیه روشن می شود که این آیه در خصوص ثنویت و نه تثلیث سخن می گوید
از صرف اینکه در این فراز سخنی از روح اقدس نیامده، نمیتوان ادعا کرد که
این آیه به قول شما "ثنویت" را تعلیم میدهد. (سفسطه ی استدلال از سکوت
argument from silence است)
درواقع این استدلال، عین آن است که بنده آیه ای از قرآن بیاورم که اشاره ای
به خدا نداشته باشد، و آنگاه ادعا کنم که این آیه بی خدایی را تعلیم
میدهد!
و نمی توان ادعا کرد که در این آیه "روح القدس" با خدا و کلمه ادغام شده
است.بر اساس الاهیات خود انجیل یوحنا و نیز سیاق یهودی آن، شکی نیست که این
کتاب روح القدس را اقنومی از خدا دانسته است.
درواقع از نوشتار های عهد عتیق و میان عهدین یهودی، روشن است که روح القدس
(به همراه کلمه، حکمت و شکینا) جنبه ای از یهوه و بخصوص جنبه ی حضور وی و
لذا از ذات وی میباشد. حال آنکه انجیل یوحنا این جنبه را به عنوان یک جنبه ی
متشخص و متمایز از پدر معرفی نموده (یوحنا 14: 26 ؛ 15: 26) نشان میدهد که
این اثر به تعدد اقانیم در ذات یهوه، یا در زبان ترتولیان به "تثلیث" باور
داشته.
ولی آیا واقعا این آیه در خصوص ثنویت سخن می گوید :
در نسخه های خطی اولیه که به زبان یونانی است ....
این آیه از فراز های ثابت نسخه ای بوده و اصولا هیچ مسئله ای با نسخ ندارد.
آیه ی مد نظر ("کلمه خدا بود") در تمامی پاپیروس ها و کدکس های برجای
مانده در ساختار زیر آمده:
θς̅ ην ο λογος
ها لاگاس (کلمه) اِن (بود) تئاس (خدا) (نکته: تئاس با اینکه در اول جمله ی یونانی آمده، اما در واقع گزاره ی جمله است)
حضور این ایه در برجسته ترین نسخ موجود کتاب مقدس به قرار زیر است:
پاپیروس 66 (اواخر قرن دوم):
http://0gofaw.bay.livefilestore.com/y1p7G-pZHj7nEnL-x8nRQ2ecHVZehsDjQdpwsRVNkypz0VFOwt39efHZu7MD4LsPwc
Uq5d6SQt-ELG7qHtkgaytbe1FPIL7sIO_/p66john11fin.jpg
(http://0gofaw.bay.livefilestore.com/y1pSoj5_YSSBOJZ-k1I6kjVcluFc9NS7dGU4ftxmU8pAneDmwrdp-t4hdjamT1LvsB7gGRGv95IAfMkLMak_vqDwA9dLTPOZkmu/p066-Joh-1.1-14-II-III.jpg)
پاپیروس 75 (اواخر قرن دوم):
http://0gofaw.bay.livefilestore.com/y1pAr5MIWrvIoxkn5WMxJ2FZkvQRFf6cvcfQgyuYMIGZCHlEMA
5JukRmCkGJAwBOEmI1zavL4s6zsb7WsKAfEwfNw/p75john11.JPG
(http://cid-7b05e65710c5605c.skydrive.live.com/self.aspx/historicalJesus.blogfa.com/papyrus%7C_75a.gif)
کدکس سینیتیکوس (قرن چهارم):
http://0gofaw.bay.livefilestore.com/y1pDI0SE9DTj4GzpWzj3Wrt66thskL4zInsHTZTNLk6GsbwewF
ndh492RpV16GFbDyX4skwLKkcopjcuskyUggHaA/codexsinjohn11.JPG
(http://0gofaw.bay.livefilestore.com/y1pgMWV9x8mr-J-wyjOaH0TA3wXwTlp67MMgE_SLaWE-9ThYkiJcW24AEHGIs84-GhvzbmTrI07p5xsECSFd1yFMA/codexsin.jpg)
بررسی گسترده ی نسخ، نقل قول ها و اسناد این آیه را میتوانید در این مقاله ام پیدا کنید:
اعتبار متنی و تاریخی یوحنا 1:1 (http://historicaljesus.blogfa.com/post-2.aspx)
http://historicaljesus.blogfa.com/post-2.aspx
آیا یوحنا به زبان یونانی سخن می گفته است؟ زبان مادری یوحنا مسلما آرامی
بود. اما در اینکه به زبان یونانی نیز (به عنوان زبان دومش) متکلم بوده،
کمتر شکی وجود دارد.
، واژه "ton theos " به معنای " خدایی " و نه " ho theos " به معنای " خدا " آمده استنخیر.
دو خطا دارید:
1. واژه ی ton theos به معنای "خدایی" نمیشود؛ از آنجایی که حرف تعریف
مفعولی مذکر ton را داراست. در واقع این کلمه به معنای "خدا" به صورت
مفعولی مذکر تعریف شده میباشد.
2. در جمله ی مد نظر ("کلمه خدا بود") واژه ی خدا اصلا با حرف تعریف (چه
ton ، چه ho ) نیامده است. دلیل عدم وجود حرف تعریف را پیشتر توضیح داده
بودم:دقت شود که عبارت " تئاس اِن θεὸς ἦν" (خدا بود) نهاد آیه (ی "کلمه
خدا بود") بوده و عدم وجود حرف تعریف پیش از آن نشان از آن دارد که این
نهاد نمیتواند به صورت گزاره ی جمله بکار گرفته شود (یعنی نمیتوانید
بگویید: خدا کلمه بود) (چنین ساختار گرامری در اولیوحنا ۴ : ۸ نیز مشهود
است. در این فراز میخوانیم: "خدا محبت است" اما از آنجایی که گزاره ی جمله
حرف تعریف ندارد، پس نمیتوان گفت: محبت خدا است!)
به این خاطر، تئاس بدون حرف تعریف در این آیه، به همان معنای "خدا"، اما در
ژانر متفاوتی بکار گرفته شده. در واقع "تئاس" در اینجا به صورت "کیفی" ،
"ذاتی" universal یا second substance استفاده شده است که میشود: "ذات
خدا". در زبانی دیگر منظور یوحنا این بوده که "طبیعت" و "ذات" کلمه هرآنچه
بوده که خدا بوده (ترجمه ی Complete Gospels). (نه اینکه شخص کلمه و شخص
خدا(ی پدر) در یک انطباق دو طرفه قرار داده شوند) (در این باره رجوع کنید
به این نوشتار (http://gospel.blogfa.com/post-18.aspx) از دوست ارجمندم
جناب شاهپور برنابا جوینده، و این مقاله
(http://vintage.aomin.org/JOHN1_1.html) از پروفسور جمیز وایت، متخصص و
زبان شناس کتاب مقدس)
#18 (http://www.iran-far.com/showpost.php?p=236979&postcount=18)
با در نظر گرفتن این نکته ترجمه آیه چنین می شود :"In the beginning was
the Word, and the Word was with God, and the Word was divine
کلمه ی divine کلمه ی بسیار ضعیفی برای این آیه است. divine در خطاب به هر
چیز الهی و قدوسی می آید. ولی نگارنده ی این آیه چیزی فراتر از یک مسیح
قدوس را در نظر دارد .
منظور راستین نویسنده این است که کلمه، هر آنچه بود، که خدای پدر بود.
اینکه وی همذات و در ذات وی بوده. این تعالیم در سیاق برگفته نیز بخوبی
مشهود میباشد.
اگر " the New World Translation of the Bible " را مطالعه فرمایید
مشاهده خواهید فرمود که دقیقا از این واژه ها استفاده شده است.ترجمه ی بی
اساس مذکوره، تنها هدفش آن بوده تا تعالیم نئو-آرینیستیک و "شاهدان یهوه"ای
را، به زور هم که شده، در کتاب مقدس جای دهد! و هیچ ملاکی هم برای ما و
عهدجدید-پژوهی نیست.
البته معتبر ترین ترجمه ها و دانشمندان (چه سکولار و چه مسیحی) از موضع ما پشتیبانی میکنند.
101 ترجمه که آیه ی مد نظر را به "کلمه خدا بود" ترجمه کرده اند، در این
لینک (http://www.4witness.org/jehovahs_witness/john1_1trans.php) قابل
دست رس اند. سردمداران معاصر زبان یونانی کتاب مقدس نیز همچون پروفسور
Kenneth Wuest ؛ Julius Mantey ؛ A. T. Robertson و ... نیز به همین شکل با
ما همسو هستند.
چنانچه سوالتان ربطی به این تاپیک نداشته، از مدیریت محترم درخواست دارم تا این دو پست را به تاپیکی مرتبط منتقل سازند.
با سپاس بسیار؛
فیلیپ.
شما ابتدا قداست این کتابها رو ثابت کنین بعد بفرمایید که این بهتره یا اون:icon_crying:
با سلام!
گرچه بحث اصلی این تاپیک با جناب شینبت است و من منتظر پاسخ ایشان هستم اما به شبهات مطرح شده هم پاسخ می دهم.
جناب لاچینی مطلبی را مطرح کردند که ریشه درستی دارد، اما احتمالا به اشتباه آن را نقل کردند.
نظر جناب فیلیپ درست است تا آنجا که بنده نیز مطالعه کردم در تمامی نسخه ها
چه متوخر چه متقدم این آیه به درستی و بدون هیچ تغییری چنین آمده است:
εν αρχη ην ο λογος και ο λογος ην προς τον θεον και θεος ην ο λογος لذا اساسا اختلافی در متن آیه وجود ندارد!
اما مغالطه جناب فیلیپ که "تون تئوس" که تئوس به همراه حرف تعریف یونانی
است و به یک تئوس ویژه اشاره دارد و "تئوس" بدون حرف تعریف که می تواند هر
تئوسی باشد را یکجور معنی می کنند کاملا محل اشکال است و مورد ادعای
مسلمانان و موحدان مسیحی است.
اینکه دوستان مسیحی ما "تئوس" را خدا ترجمه می کنند اساسا محل اشکال است!
چرا که در هیچ کجای کل عهد عتیق و عهد جدید دستور به پرستش "تئوس" داده
نشده است. حال آنکه قرآن می فرماید:
اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ
الْمَسيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا إِلهاً
واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ (19:31)
اينان دانشمندان و راهبان خود و مسيح پسر مريم را به جاى خدا به الوهيّت
گرفتند، با آنكه مأمور نبودند جز اينكه خدايى يگانه را بپرستند كه هيچ
معبودى جز او(هو) نيست. منزّه است او از آنچه [با وى] شريك
مىگردانند.چنانکه ملاحظه می شود قرآن به ما یاد می دهد که باید دید در کتب
عهد عتیق و اناجیل دستور به پرستش چه کسی داده شده است؟ آیا دستور به
پرستش "تئوس" در یونانی یا "الوهیم" در عبری داده شده است؟
مطالعه دقیق نشان می دهد که در کل عهد عتیق و اناجیل، تنها و تنها دستور به
پرستش ذات اقدس خداوندی، "یهوه" صادر شده است! در آیه فوق و در آیات بسیار
بسیار متعدد به روشنی بازی لفظی هم شده است و اشاره به "هو" که هم در عبری
و هم در عربی به معنی "او" است و مخفف "یهوه" نیز هست، شده است.
علاوه بر همه موارد فوق "تئوس" در یونانی و "الوهیم" در عبری که معادل هم
هستند، بارها در عهد عتیق به حضرت موسی، فرشتگان، قضات، ارواح و انبیاء و
بسیاری افراد دیگر غیر از ذات اقدس خداوند اطلاق شده است!
برخی از موارد آن در مقاله الوهیم ویکی پدیا آمده است:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%84%D9%88%D9%87%DB%8C%D9%85#.D8.A7.D9.84.
D9.88.D9.87.DB.8C.D9.85_.D8.AF.D8.B1_.DA.A9.D8.AA.
D8.A7.D8.A8_.D9.85.D9.82.D8.AF.D8.B3
چنانکه ملاحظه می شود دوستان مترجم مسیحی ما، وقتی به این آیات می رسند و
کذب ادعای آنها مبنی بر خدا بودن "الوهیم" یا "تئوس" مشخص می گردد به جفنگ
می پردازند!
گاهی الوهیم یا تئوس را "روح" ترجمه می کنند، گاهی "فرشته" و گاهی "قضات" و
به همه تفاسیر عجیب و غریب می پردازند، تا تناقض موجود در کتاب بر اساس
ترجمه خود را بپوشانند!
دوست ما فیلیپ در مورد ترجمه شاهدان یهوه(ترجمه دنیای مدرن) فرمودند:
ترجمه ی بی اساس مذکوره، تنها هدفش آن بوده تا تعالیم نئو-آرینیستیک و
"شاهدان یهوه"ای را، به زور هم که شده، در کتاب مقدس جای دهد! و هیچ ملاکی
هم برای ما و عهدجدید-پژوهی نیست.در اینجا دوست ما خشم خود را از تعالیم
موحد بزرگ مسیحی، کشیش آریوس به روشنی ابراز می کنند!(آرین ها پیروان آریوس
بودند)
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B1%DB%8C%D9%88%D8%B3
در آستان پادشاهی کنستانتین، گروهی کشیش به دستور او جمع شدند و در مورد
مسئله الوهیت مسیح به بحث پرداختند، نظر شاه شاهان این بود که عیسی خدا
هست! و احبار و رهبان باید نظر ملوکانه را به نوعی در انجیل می یافتند!
آریوس و تنی چند از کشیشان به شدت با این موضوع مخالفت کردند و این به
روشنی در تاریخ ثبت است! اما رای ملوکانه پیروزی یافت و آخوندهای درباری که
خداوند در قرآن از اینکه مسیحیان آنها را در جایگاه الهی قرار می دهند
شکایت کرده است، رای خود را پیش بردند! و آریوس شجاع به گونه ای مرموز
احتمالا مسموم و از صحنه به در شد!
درود بر آریوس!
درود بر سنت افراهات!
درود بر ابیونی ها!
اینها همه کسانی در مسیحیت اولیه بودند که علی رقم پیشرفت مسیحیت پولسی که
به "نصاری" معروف شد، اقرار به توحید را هیچ وقت از دست ندادند!
دوست یهودی ما جناب شینبت، اگر به عبری تسلط کافی داشته باشد، حتما
تفاوتهای "الوهیم" و "ها-الوهیم"(الوهیم با حرف تعریف عبری) را به خوبی می
دانند!
با نهایت احترام
سپهر محمدی
شما ابتدا قداست این کتابها رو ثابت کنین بعد بفرمایید که این بهتره یا اون:icon_crying:
با سلام
دوست گرامی!
اینجا بحث بر سر این نیست که این کتابها مقدس هستند یا نیستند!
همچنین بحث بر سر این نیست که کدامشان بهتر است!
تنها بحث بر سر این است که آیا بین تعالیم عهد عتیق و اناجیل با تعالیم قرآن اختلافی هست؟؟؟
با احترام
سپهر محمدی
فیلیپ
02-23-2010, 10:43 AM
اما
مغالطه جناب فیلیپ که "تون تئوس" که تئوس به همراه حرف تعریف یونانی است و
به یک تئوس ویژه اشاره دارد و "تئوس" بدون حرف تعریف که می تواند هر تئوسی
باشد را یکجور معنی می کنند کاملا محل اشکال است و مورد ادعای مسلمانان و
موحدان مسیحی است.
چنانچه حمله ی پوشالینتان، صادق نیز می بود، همچنان ادعای بنده مصداق یک مغالطه نمی شد.
جدای از این، من هیچ گاه ادعا نکرده ام که تئوس بدون حرف تعریف میتواند هر تئوسی و به هر معنایی باشد!
اینکه دوستان مسیحی ما "تئوس" را خدا ترجمه می کنند اساسا محل اشکال است!
این ادعا را در دو تاپیک دیگر نیز مطرح کرده بودید که در هر دو نیز از
ادامه ی گفتگو عاجز ماندید نازنین!
حال اینکه بنده بیایم برای بار سوم هم پاسخ چنین ادعای گزافی را بدهم، کار خردمندانه ای نیست!
خوانندگان فرزانه را به متون پیشینم ارجاع میدهم:
دیکشنری غیر کتاب مقدسی The Middle Liddell Greek-English Lexicon ، تئاس را به "خدا" ترجمه کرده است:
I. God, Hom., both in general sense, Θεὸς
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=*qeo%5Cs&la=greek&prior=qeo/s)
δώσει
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=dw%2Fsei&la=greek&prior=*qeo%5Cs)
God will grant, and in particular sense, θεός
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=qeo%2Fs&la=greek&prior=dw/sei)
τις
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=tis&la=greek&prior=qeo/s)
a god ..
(منبع (http://www.perseus.tufts.edu/hopper/text?doc=Perseus%3Atext%3A1999.04.0058%3Aentry%3Dq eo%2Fs))
Georg Autenrieth یونانی دان معتبر نیز در دیکشنری غیر کتاب مقدیش، A
Homeric Dictionary for Schools and Colleges ، تئاس را به خدا ترجمه
میکند:θεός
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=qeo%2Fs&la=greek) ,
gen. and dat. pl. θεόφιν
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=qeo%2Ffin&la=greek&prior=qeo/s):
god (or goddess); of individual divinities, and
collectively, the deity, God, σὺν
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=su%5Cn&la=greek&prior=qeo/fin)
θεῷ
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=qew%3D%7C&la=greek&prior=su%5Cn),
ἄνευ
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=a%29%2Fneu&la=greek&prior=qew=%7C)
θεοῦ
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=qeou%3D&la=greek&prior=a%29/neu),
etc. Forms of the pl. are often to be read with synizesis, e.
g. θεοῖσιν
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=qeoi%3Dsin&la=greek&prior=qeou=),
Od. 14.251
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/text?doc=Hom.%20Od.%2014.251&lang=original).
(منبع (http://www.perseus.tufts.edu/hopper/text?doc=Perseus%3Atext%3A1999.04.0073%3Aentry%3Dq eo%2Fs))
Ezra Abbot, Thomas Sheldon، Green Charles و Frederic Hudson نیز در
دیکشنری نقادانه یشان (A critical Greek and English concordance of the
New Testament) معنای بنیادین تئاس "خدا" دانسته اند.
در خود عهد جدید، واژه ی تئاس 1320 مرتبه در خطاب به خدای راستین و ذات
اقدس الهی و احتمالا، حدود 13 مرتبه در خطاب به خدایان کذاب به کار گرفته
شده است. (منبع
(http://www.blueletterbible.org/lang/lexicon/lexicon.cfm?Strongs=G2316&t=KJV))
خارج از عهد جدید چطور؟
یونانیان باستان این کلمه را چگونه تعریف مینمودند؟
ارسطو مینویسد:بدون شک، «تئاس»، علت اصلی میباشد، که به صورت [علت العلل و
علت حرکت]، عمل می نماید. (Aristot. Eud. Eth. 2.1222b. 20)
«تئاس» چنان کامل است که نمیتوان به چیز دیگری [برتر از او] تصور کرد. (Aristot. Eud. Eth. 7.1245b)
در جهان همه چیز توسط «تئاس» به حرکت در می آید... پس آیا چیزی جز «تئاس»
میتواند والاتر از خرد و اندیشه باشد؟ (Aristot. Eud. Eth. 8.1248a)
«تئاس» به هیچ چیزی نیازمند نیست (Aristot. Eud. Eth. 8.1249b)
مترجم که چه عرض کنیم، هر انسان سلیم عقلی نیز متوجه خواهد شد که «تئاس»
یونانی ارسطو چیزی جز "خدا" در پارسی و "الله" در عربی نمیباشد.
ما به همین اسناد بسنده میکنیم و نتیجه میگیریم که معنای بنیادین تئاس نمیتواند چیزی جز "خدا" یا "الله" باشد.
بر این اساس، اگر آیه ای با واژه ی "تئاس" پیدا شود، و از سیاقش نیز مشخص
نباشد که مظور از تئاس چیست، فرض بر آن خواهد بود که منظور "خدا" است.
سند دوم ما در جهت اثبات "معنای بنیادین تئوس/الوهیم=خدا" سوال ساده و کارساز فوق است.
براستی اگر معنای بنیادین تئاس، خدا نیست، پس چه واژه ی یونانی دیگری این
معنا را به دوش خود می کشد؟ در عهد جدید هر جایی که از معنای عام "خدا"
استفاده شده، بلااستثناء واژه ی تئاس نیز در آنجا به چشم میخورد.
و این قضیه میتواند محکمترین دلیل بر موضع ما باشد.
علاوه بر همه موارد فوق "تئوس" در یونانی و "الوهیم" در عبری که معادل هم
هستند، بارها در عهد عتیق به حضرت موسی، فرشتگان، قضات، ارواح و انبیاء و
بسیاری افراد دیگر غیر از ذات اقدس خداوند اطلاق شده است!این نیز کتمان
حقیقت است.
پیشتر نوشته بودیم که:در عهد جدید واژه ی تئاس حدود 1340 بار بکار گرفته
شده و تنها حدود 4 بار به معنای غیر-خدا استفاده شده است (یوحنا 10: 34 ،
35 ؛ اعمال 12: 22 ، 1 قرنتیان 8: 5 ؛ دو مورد آخر اگر به معنای "خدایان
کذاب" باشند، تعداد معانی غیر-خدا به دو مرتبه کاهش خواهد یافت. همچنین
فراز هایی همچون 2 قرنتیان 4:4 مورد مناقشه اند. رجوع کنید به این مقاله
(http://www.rctr.org/journal/8.pdf) از پروفسور Donald E. Hartley )
در زبانی دیگر، واژه ی تئاس در عهد جدید، حدود 99.70 درصد به معنای عام
"خدا" استفاده شده است. براستی تا چه حد میتوان بی انصاف بود تا تنها آن
0.3 درصد استفاده از تئاس را، معنای بنیادینش در عهد جدید بدانیم؟همچنین:
"واژگان، تنها در سیاقشان معنا میدهند"
بیان فوق از پروفسور جمیز وایت (James White)، زبان شناس و داشمند نامی
کتاب مقدس، میتواند یکی از محکمترین اصول زبانشناسی محسوب گردد که نقش
بسزایی در گفتمان ما بازی خواهد کرد.
به طور خلاصه، یک واژه میتواند «معناهای متفاوتی» در «سیاق های متفاوت» به
تن گیرد. این خصیه نه تنها برای واژه ی تئاس یونانی و الوهیم عبری، لکن
برای واژه ی "خدا" ی فارسی و هر کلمه ی دیگری نیز میتواند صادق باشد. برای
مثال به چهار جمله ی زیر دقت کنید:
الله خدای اسلام گرایان است. (خدا در اینجا به معنای ذات اقدس الهی)
الویس خدای راک است! [1] (خدا در اینجا به معنای سردار)
ناوخدا (ناخدا)، دستور ایست کشتی را دارد. (ناوخدا یا "خدای ناو" به معنایی رئیس ناو یا کشتی [2])
دهخدا، وارد دهستان شد. (ده-خدا یا "خدای ده" به معنای رئیس دهستان [3])
پس میبینیم که واژه ی فارسی خدا نیز (همچون تئاس یونانی یا الوهیم عبری)
میتوانند به معنای متفاوتی من جمله ی "رئیس" "سردار" نیز باشد.
حال تصور کنید که ما بیاییم و استدلال کنیم که منظور از "خدا" در آیه ی
"خدا واحد است" (توحید 1) میتواند "رئیس واحد است" نیز باشد و نمیتوان گفت
که منظور ذات اقدس الهیست!؛ پس آموزه ی توحید اسلامی مردود است.(!!) یا
اینکه بگوییم شاید منظور فردوسی از واژه ی "خدا" در بیت زیر، "سردار" و
"رئیس" باشد!:بنام خدای جهان آفرین
نمانم ز گردان یکی بر زمین .
آیا با این کار، چیزی جز زیر سوال بردن عقل خویش را به انجام خواهیم رساند!؟
چنانکه ملاحظه می شود دوستان مترجم مسیحی ما، وقتی به این آیات می رسند و
کذب ادعای آنها مبنی بر خدا بودن "الوهیم" یا "تئوس" مشخص می گردد به جفنگ
می پردازند!
قضاوت در اینکه ما "کذب" یا "جفنگ" گفته ایم یا اینکه شما از فرت سواد
اندکتان در زبان یونانی-عبری، تئوریهای اسلامیک من-درآوردی تحویل داده اید،
را به عهده ی خوانندگان بزرگوار این تالار میسپاریم.
در اینجا دوست ما خشم خود را از موحد بزرگ، کشیش آریوس به روشنی ابراز می کنند!
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B1%DB%8C%D9%88%D8%B3
بنده اصلا اشاره ای به این شخص نداشته ام!
در آستان پادشاهی کنستانتین، گروهی کشیش به دستور او جمع شدند و در مورد
مسئله الوهیت مسیح به بحث پرداختند، نظر شاه شاهان این بود که عیسی خدا
هست! و احبار و رهبان باید نظر ملوکانه را به نوعی در انجیل می یافتند!این
بروشنی یک دروغ ناب است.
کشیشانی که از آنها به عنوان غلامان کنستانتین یاد برده اید، همان هایی
بوده اند که پیش از ادیکت میلان (Edict of Milan) و به زانو نشاندن روم در
مقابل مسیحیت، تن به وحشتناک ترین شکنجه های امپراطوری داده بودند، تا
مبادا ایمان سی صد ساله یشان را زیر پا بگذارند.
آری!
جای شکنجه های دیوکلسین بر بدن های این پدران، خشک نشده بود! حال اینها بیایند برای یک امپراطور رومی غلامی کنند؟
البته آنچه که بسیاری نمی دانند و اتفاقا به مزاج جناب سپهر عزیز نیز خوش
نمی آید، این است که پسران کنستانتین اول، که ولنس (Valens) و کنستانتین
دوم باشند، فورا به ترویج عقاید آریانی در کنار بت پرستی رومی، پرداختند.
مشاهده میکنیم که کلیسای راستاگرا، حتی پس از شورای نیقیه نیز با مشکل بدعت
گذاری های امپراطور ها روبرو شده است!
البته انجیل راستاگرا از خون نجات دهنده و شهدایش چنان قدی علم کرده، که
از بدعت های اسکندریه گرفته تا بدعت های عربستان، نتوانسته اند قطره ای از
آن را به سکوت در آورند!
shinbet
02-23-2010, 02:00 PM
اینجانب
میخواستم مطلب جدیدی را بنویسم ، ولی بهتر است در مورد همین تعلیم کتاب
مقدس در مورد شخصیت عیسی مسیح و خدا و کلا تثلیث اقدس به یک نتیجهای برسیم
و بعد به سراغ موضوعات دیگر ایمان مسیحی برویم.
ابتدا به اینکه آیا عهد عتیق در مورد تثلیث سخنی میگوید میپردازم.
تعریف تثلیث: ایمان مسیحی معتقد به وجود ۱ خدا است . اي اسرائيل بشنو،
يَهُوَه، خداي ما، يَهُوَه واحد است. ( تثنیه ۴:۶).که در این خدای واحد ۳
شخصیت متفاوت وجود دارد، در ادامه توضیح خواهم داد که چرا مسیحیّت چنین
عقیدهای دارد.
کلمههایی که معنی"یک" را در زبان عبری میدهند متفاوت هستند. کلمات ایش (
אִישׁ)و ایشاه(אִשָּׁה )برای یک مرد و یک زن در کتاب مقدس استفاده شده است و
به علت اینکه خدا جنسیت ندارد این ۲ مورد هرگز برای خدا استفاده نشده است
و مهمترین مساله نیز در آیه ۴:۶ کتاب تثنیه استفاده از کلمه اخاد بجای
یاخید است.کلمهٔ یاخید در زبان عبری به معنی یک مطلق ، بدون ۳ شخصیت
متفاوت ، چیزی که یهودیان ارتدکس و مسلمانان به گمراهی به آن اعتقاد
دارند. کلمهٔ یاخید هرگز در کتاب مقدس برای خدا بکار نرفته است ، (اگر شما
آقای سپهر جایی این کلمه یاخید را در عهد عتیق یافتید به من نیز بگویید) ،
در عوض کتاب مقدس از کلمهٔ اخاد استفاده میکند که به معنی یکی بودن در
اتحاد است.
۱.پیدایش ۵:۱ " و خدا روشنايي را روز ناميد و تاريكي را شب ناميد. و شام
بود و صبح بود، روزي اول. "در اینجا از مجموع ۲ چیز متفاوت یعنی روز و شب
کلمهٔ "یوم اخاد" یعنی روز اول به کار رفته است.
۲.پیدایش ۲۲:۳ " و خداوند خدا گفت: «همانا انسان مثل يكي از ما شده است،
كه عارف نيك و بد گرديده. اينك مبادا دست خود را دراز كند و از درخت
حيات نيز گرفته بخورَد، و تا به ابد زنده ماند.»" در اینجا کلمهٔ یکی در
فارسی از روی کلمهٔ اخاد ترجمه شده است ، آدم و هوا شخصیت خود را از دست
ندادند که در اینجا با خدا اخاد شدند
۳. عزرا ۶۴:۲ "تماميِ جماعت، با هم چهل و دو هزار و سيصد و شصت نفر بودند."
در اینجا کلمهٔ باهم در فارسی از روی کلمهٔ اخاد ترجمه شده است.
پس در این ۳ مثال بالا میبینیم که همان کلمهٔ اخاد که در تثنیه ۴:۶ برای
تعریف یکی بودن خدا به کار رفته است چه استفادههای دیگری نیز در کتاب مقدس
دارد و نشانهٔ یکی بودن در اتحاد است و نه مثل یاخید یکی بودن مطلق. این
مطالب بالا برای بیان این بود که تعلیم چند شخصیتی بودن خدا در عهد عتیق
هست و از همان آیه معروف تثنیه ۴:۶ نیز برداشت میشود. حال در ادامه به
بررسی شخصیت کلی پدر ، پسر و روح القدس میپردازیم.
در عهد عتیق خدا با لفظ پدر خطاب شده است.
۱. تثنیه ۶:۳۲ " آيا خداوند را چنين مكافات ميدهيد، اي قوم احمق و غير
حكيم؟ آيا او پدر و مالك تو نيست؟ او تو را آفريد و استوار نمود."
۲. اشعیا ۱۶:۶۳ "به درستي كه تو پدر ما هستي اگر چه ابراهيم ما را نشناسد و
اسرائيل ما را بجا نياورد، امّا تو اي يهوه، پدر ما و ولّي ما هستي و نام
تو از ازل ميباشد. "
۳. اشعیا ۸:۶۴ "امّا الان اي خداوند ، تو پدر ما هستي. ما گِلْ هستيم و تو صانع ما هستي و جميع ما مصنوع دستهاي تو ميباشيم. "
۴. ملاکی ۱۰:۲ "آيا جميع ما را يك پدر نيست و آيا يك خدا ما را نيافريده
است؟ پس چرا عهد پدران خود را بيحرمت نموده، با يكديگر خيانت ميورزيم؟ "
هللویاه برای این فیض بی پایان خدا که ما میتوانیم او را پدر خطاب کنیم
:heart:، همانطور که پولس رسول به درستی در رساله به غلاطیان ۴: ۶-۷
میگوید: "امّا چونكه پسر هستيد، خدا روح پسر خود را در دلهاي شما فرستاد
كه ندا ميكند «يا ابّا» يعني «اي پدر.» لهذا ديگر غلام نيستي بلكه پسر، و
چون پسر هستي، وارث خدا نيز بوسيله مسيح."
عیسی مسیح نیز بارها در عهد عتیق ظاهر شده است و در بسیاری از آیات اشاره به یهوه در واقع اشاره به شخصیت این اقنوم دوم تثلیث است.
در اشعیا 48: 16 و 61: 1، خدای پسر تکلم میکند درحالی که به خدای پدر و روح
القدس اشاره میکند. اشعیا 61: 1 را با لوقا 4: 14–19 مقایسه کنید تا
متوجه شوید که این پسر است که تکلم میکند. اشعیا ۱۶:۴۸ " به من نزديك شده،
اين را بشنويد. از ابتدا در خفا تكلّم ننمودم و از زماني كه اين واقع
شد من در آنجا هستم و الان خداوند يهوه مرا و روح خود را فرستاده است."
اشعیا ۱:۶۱ "شده و ويرانههاي دهرهاي بسيار را تعمير روح خداوند يهوه بر من
است زيرا خداوند مرا مسح كرده است تا مسكينان را بشارت دهم و مرا
فرستاده تا شكسته دلان را التيام بخشم و اسيران را به رستگاري و محبوسان
را به آزادي ندا كنم. "
انجیل لوقا ۴: ۱۴-۲۱ " عیسی با قدرت روح القدس به استان جلیل برگشت و شهرت
او سرتاسر آن ناحیه را پر ساخت.در کنیسه های آنان تعلیم میداد و همۀ مردم
او را میستودند.به این ترتیب به شهر ناصره، جائیکه در آن بزرگ شده بود،
آمد و در روز سبت طبق معمول به کنیسه رفت و برای قرائت کلام خدا
برخاست.طومار اشعیا نبی را به او دادند. طومار را باز کرد و آن قسمتی را
یافت که میفرماید:« روح خداوند بر من است، او مرا مسح کرده است تا به
بینوایان مژده دهم. مرا فرستاده است تا آزادی اسیران و بینائی کوران و
رهائی ستمدیدگان را اعلام کنم و سال فرخندۀ خداوند را اعلام نمایم.»طومار
را پیچید و به سرپرست کنیسه داد و نشست. در کنیسه تمام چشمها به او دوخته
شده بود.او شروع به صحبت کرد و به ایشان گفت:« امروز در حالیکه گوش
میدادید این نوشته به حقیقت پیوست.»"
در آیات بسیاری نیز در عهد عتیق روح القدس برابر با خدا دانسته شده است ،
یعنی اقنوم سوم این تثلیث . در کتاب زکریا ۱۲:۷ " بلكه دلهاي خويش را
(مثل) الماس سخت نمودند تا شريعت و كلامي را كه يهوه صبايوت به روح خود به
واسطه انبياي سلف فرستاده بود نشنوند، بنابراين خشم عظيمي از جانب يهوه
صبايوت صادر شد. " کلام روح القدس کلام خدا دانسته شده است.روح القدس نقش
اساسی در خلقت دارد . ایوب ۴:۳۳ " روح خدا مرا آفريده، و نفخه قادرمطلق
مرا زنده ساخته است." همچنین بر اساس تعلیم پطرس رسول نیز روح القدس خدا
خوانده شده است. اعمال ۵: ۳-۴ " پطرس گفت : « ای حنانیا ، چرا اینطور
تسلیم شیطان شدی تا او تو را وادار کند به روح القدس دروغ بگوئی و
مقداری از پول زمینت را نگاهداری ؟آیا وقتی آن را داشتی مال خودت نبود؟
آیا وقتی آن را فروختی باز هم در اختیار خودت نبود؟ چطور شد که فکر چنین
کاری کردی ؟ تو نه به انسان بلکه به خدا دروغ گفته ای.» "
خوب این اشاره کوتاهی به تثلیث در عهد عتیق بود که البته برای یک نوشتار
کامل زمان بسیار زیادی میبرد. خوب جناب سپهر آیا تعالیم قرآن با آنچه تنخ
تعلیم میدهد متفاوت نیست؟ لطفا تعریف اسلامی خدا را بنویسید که آیا اخاد
است یا یاخید؟
لاچینی
02-23-2010, 10:59 PM
درود بر جناب shinbet
به نظر می رسد که بهترین فرد برای روشن کردن معنای آیه اول ، خود حضرت یوحنا باشد.
14.28 "Ye have heard how I said unto you, I go away, and come [again]
unto you. If ye loved me, ye would rejoice, because I said, I go unto
the Father: for my Father is greater than I."
فراموش نکنید چه گفتم ، گفتم که می روم و زود باز می گردم. اگر واقعا مرا
دوسته باشید ، از این خبر شاد خواهید شد ، چون نزد پدرم خدا بازمی گردم که
از من بزرگتر است.
آیا کسی می تواند به خودش برود؟ آیا کسی می تواند از خودش بزرگتر باشد؟
17:1 "These words spake Jesus, and lifted up his eyes to heaven, and
said, Father, the hour is come; glorify thy Son, that thy Son also may
glorify thee:"
وقتی عیسی سخنان خود را به پایان رساند ، به سوی آسمان نگاه کرد و گفت : "
پدر ، وقت موعود فرارسیده است. بزرگی و جلال پسرت را آشکار کن تا او نیز
جلال و بزرگی تو را آشکار کند. "
اگر منظور یوحنا یکی بودن حضرت عیسی مسیح و خداوند است ، آیا ما می توانیم
این آیه را به این صورت بفهمیم که خداوند به خودش می گوید : " خودم ، بزرگی
و جلال مرا آشکار کن تا من نیز جلال و بزرگی خودم را اشکار کنم. "
با سلام بر جناب فیلیپ!
اجازه دهید قضاوت در مورد پوشالین بودن یا نبودن استدلالاتمان همان به عهده خوانندگان باشد!
دوست ما مدعی است:
حدود 99.70 درصد به معنای عام "خدا" استفاده شده است. خوب جناب فیلیپ از
کجا این ادعا را ثابت می کند؟ صرف ادعا که دلیل نمی شود؟ بنده هم عرض می
کنم
کمتر از ده درصد واژه های تئوس که در عهد جدید آمده است به صورت "تون-تئوس"
یا "هو-تئوس" آمده است که در اشاره به ذات اقدس الوهیت است و بقیه به غیر
خدا اشاره می کند!
خوب شما باید دلیل بیاورید که تئوس خداست! صرف اینکه مترجمان مسیحی چنین
ترجمه ای کرده اند که دلیل نمی شود!!! و من و هیچ انسان عاقلی، هیچ دلیلی
را خارج از کتاب مقدس نمی پذیریم!
شما آیه ای را بیاورید که در آن مطلق تئوس و هر تئوسی را لایق پرستش بداند!
مسئله خیلی ساده است و شما از ارائه چنین دلیلی فرو خواهید ماند، چون چنین
آیه ای در عهد عتیق و اناجیل وجود ندارد و شما تنها با به هم پیوستن آسمان و
ریسمان چنین ادعایی می توانید بکنید!
با احترام
سپهر محمدی
دوست گرامی جناب شینبت،
شما چنانکه اطلاع دارم، دانشجوی حقوق هستید! از سخنان منطقی حقودانان و روشهای آنها مطلعید!
همچنین شما ظاهرا با زبان عبری آشنایی دارید، چرا که یک یهودی مسیحی هستید!
من از شما در عجبم که چگونه استدلال هایی چنین غیر منطقی ارائه می کنید؟
آیا کلام خداوند را کوچک شمرده اید؟ آیا به واقع به اینکه تورات و انجیل
کلام حضرت پروردگار است شک دارید؟ پس اجازه دهید در مطالعه آن کمال دقت را
بکنیم تا روشن شود همه آنچه که شما مدعی شدید ریشه در استنتاجهای ضعیف و
تحریف در ترجمه کتاب مقدس دارد، نه در اصل متن عبری و یونانی کتاب مقدس!
شما البته کمی سریع جلو می روید، من استدعا دارام آیات را تک تک ارائه کنید
و یا حداقل مبحث مبحث به پیش روید تا بنده بتوانم یک یک پاسخ دهم.
شما زیباترین و توحیدی ترین فراز عهد عتیق و اناجیل را آوردید، آیات تثنیه
6: 5، آیاتی که هر مسیحی و یهودی واقعی باید صبحگاه و شامگاه بخواند و بر
دستانش عصابه باشد و بنده نیز بسیار با آن مانوسم و از زمزمه روزانه آن لذت
می برم:
ای اسرائیل بشنو، یهوه، خدای ما، یهوه واحد است.
اصل متن عبری: שמע ישראל יהוה אלהינו יהוה אחד
متن عبری نویسه گردانی شده به فارسی: شمع یشرال یهوه الهینو یهوه احد
سپس به تشریح واژه "אחד" (احد) پرداختید و مدعی شدید که واژه احد به معنی
"یکی بودن در اتحاد" است و واژه "יחיד" (یحید) به معنی "یک مطلق" است. سپس
نتیجه گرفتید که خداوند "یحید" نیست، بلکه "احد" است!
(در ضمن ادعای عدم وجود واژه یحید در کتاب مقدس اشتباه است و این واژه بارها در کتاب مقدس به کار رفته است
برای اطلاعات بیشتر در مورد این دو واژه به آدرسهای زیر مراجعه کنید:
http://www.blueletterbible.org/lang/lexicon/lexicon.cfm?Strongs=H3173&t=KJV
http://www.blueletterbible.org/lang/lexicon/lexicon.cfm?Strongs=H259&t=KJV)
به هر روی،
دوست گرامی من!
شما حقوق دان هستید!
فرض بگیریم که همه فرمایشات فوق درست چگونه چنین استنتاجی کردید؟؟؟ شما باید بر مبنای کتاب مقدس، ثابت کنید که خداوند "یحید" نیست!
آیا هر چیزی که "یکی در اتحاد" است، "یک مطلق" نیست؟؟؟
خیر دوست گرامی خداوند هم واحد(یحید) است هم احد است! و وجود این دو با یکدیگر هیچ تضادی ندارد!
در عربی قرآن هم عین آیه ای که شما آوردید آمده است، و اتفاقا عین همان
آیات شماع، هر مسلمانی معمولا روزی 10 بار، آن را می خواند، و آن آیتی نیست
جز آیت توحید:
"قل هو الله احد"
بگو او(هو) خدای یکتا استچنانکه می بینید خداوند به ما دستور داده است که
بگوییم و به شما دستور داده است که بشنوید، چه چیز را؟ که "هو" و "یهوه"،
"الله" و "اله"، "احد" است. چنانکه می بینید قرآن عینا و با کمترین فرقی
آیه مورد نظر شما را دارد، و در اسلام هم خداوند احد است و دقیقا در عربی
هم واژه احد به همان معنی است که در عبری "وحدت در اتحاد" اما این اصلا به
معنی اینکه خدا واحد نباشد نیست!
آیات متعدد عهد عتیق دال بر این معناست که خداوند یکتا است و دیگری جز او در مقام خدایی وجود ندارد!
به عنوان نمونه:
تثنیه 4: 35
این برتو ظاهر شد تابدانی که یهوه خداست و غیر از او دیگری نیست.
یا
خروج 20: 3
تو را خدایان(الوهیم) دیگر غیر از من(یهوه) نباشد.
یا
تثنیه 5: 7
تو را به حضور من(یهوه) خدایان(الوهیم) دیگر نباشند.
دوست گرامی، من قبول دارم حضرت عیسی مسیح، الوهیم و بنی الوهیم بود! اما
قبول ندارم که هر الوهیمی خداست! تنها الوهیمی که لایق پرستش است، "یهوه"
است! بر اساس همین آیات فوق که آورده شد!
لذا می بینید که از آیات فوق استنتاج می شود که یهوه علاوه بر اینکه احد
است، واحد و تک نیز هست! به خصوص در مورد الوهیم های دیگر که شما مدعی
شدید، روح القدس و عیسی الوهیم هستند، تذکر داده شده است که الوهیم های
دیگر را، در کنار "یهوه"، خدا نگیرید!
شما گفتید، خداوند در عهد عتیق پدر آدمیان خوانده شده است، این موضوع هیچ
اشکالی ندارد و هیچ تضادی با تعالیم قرآن ندارد! و قرآن این موضوع را رد
نکرده است!
در هر فرهنگی اصطلاحاتی باب می شود و کلام خدا هم به همان اصطلاحات نازل می
شود! چنانکه عیسی خود را چوپان بنی اسرائیل می خواند و قرآن به تدبر در
خلقت شتر دستور می دهد!
تا جاییکه گمان نکنیم این پدر بودن خداوند به معنای تناسل انسان از وی است،
یا به معنی برتری گروهی از انسانها بر گروه دیگر است، چنین اعتقادی هیچ
تضادی با تعالیم قرآن ندارد.
دوست گرامی من!
شما مدعی شدید که عیسی مسیح فرموده است، موضوع آیه زیر است:
روح خداوند بر من است، او مرا مسح کرده است تا به بینوایان مژده دهم. مرا
فرستاده است تا آزادی اسیران و بینائی کوران و رهائی ستمدیدگان را اعلام
کنم و سال فرخندۀ خداوند را اعلام نمایم.»باز من آیه فوق را قبول دارم!
اما آیا هر کس که روح خداوند بر اوست خداوند است؟ آیا هر کس که مسح شده خداوند است، خداوند است؟
چگونه استنتاج می کنید؟؟!
شما در استدلالات متعدد چنین فرض کرده اید که روح خدا خود خداست در حالیکه
این کاملا استنتاج بی منطقی است؟ آیا خانه خداوند که به دید شما بیت
همقداش(بیت المقدس) است، خود خداست؟ آیا هرچیز که از آن خداوند شد، خود
خداست؟؟؟
شما از اینکه پطرس به حنانیا گفته به خدا دروغ نگو این استنتاج را کرده اید که پس روح واسطه پیام خداوند، خود خدا بوده است!
گویا شما به وکالت از من پیامی را به کسی برسانید و آن کس بگوید پس شینبت همان سپهر است!!!
این چگونه استنتاجاتی است؟؟؟
دوست گرامی من!
شما احتمالا می دانید که واژه "خدا" در کتاب مقدس فارسی، ترجمه ای از چهار
کلمه "ال"، "الوهیم"، "الوه" و "اله" است و واژه "خداوند" ترجمه ای از دو
کلمه "یهوه" و ادونای" است!
آیا با چنین ترجمه هایی 6 واژه "ال"، "الوهیم"، "الوه" ، "اله" ، "یهوه" و "ادونای" به یک معنای خدا و خداوند خلاصه نشده است؟؟؟
آیا این امانت داری در ترجمه کانونی ترین واژه یک کتاب مقدس است؟؟!
استدعا می کنم اگر در ادعای فوق کوچکترین اشتباهی می بینید به صدای رسا اعلام کنید!
با احترام فراوان
سپهر محمدی
shinbet
02-26-2010, 07:16 AM
درود بر شما جناب سپهر.
شما در ابتدای هر پست ۲،۳ خط طرف مقابل را تحقیر میکنید و بعد مطلب خود را
مینویسید ، پیشنهاد میکنم این کار را ادامه ندهید ، در هر صورت...
در ابتدا به این "اخاد" و "یاخید" میپردازم.
ما که به تثلیث اعتقاد داریم معتقد هستیم که درون این یک خدا ۳ شخصیت
متفاوت وجود دارد ، مثلا آقای ایکس ازدواج کرده ، ۲ فرزند دارد و پزشک هم
هست ، ایشان در محل کار خود برای مردم آنجا به عنوان پزشک شناخته میشود ،
برای همسر خود یک شوهر و برای فرزندان پدر است ، ولی هنوز ۱ نفر است ، ۲
نفر نیست.. تثلیث نیز به این گونه تعریف میشود و این یعنی همان اخاد.
اول این مساله را بگویم که من نگفتم کلمه یاخید در کتاب مقدس نیامده است
، بلکه منظور من این بود که این کلمه هیچ وقت برای توصیف خدا استفاده نشده
است ، مثلا در مزامیر ۶:۶۸ کلمه یاخید به بی کسان ترجمه شده است ، شما اگر
جایی در کتاب مقدس پیدا کردید که یاخید برای توصیف یگانگی خدا به کار رفته
است اینجا لطفا بنویسید(من %۱۰۰ مطمئن هستم که نیست).
در بسیاری از آیات کتاب مقدس از کلمات جمع برای توصیف خدا استفاده شده است.
به عنوان مثال ال یک اسم مفرد و الوهیم حالت جمع آن میباشد. البته همانطور
که شما گفتید کلمه الوهیم همیشه برای خدا به کار نرفته است ، مثلا در کتاب
خروج ۶:۲۱ کلمه الوهیم به داوران ترجمه شده است و در کتاب یوشع ۱۹:۲۴به
خدا ترجمه شده است. همچنین بعد از الوهیم ، کلمهای که بیشتر از بقیه برای
خدا به کار رفته است ادونای است که باز یک اسم جمع است.
به نظر شما چرا برای توصیف و نامیدن خدا نویسندگان کتاب مقدس از
اسامی جمع استفاده کرده اند؟ این چیزی نیست که برای توصیف "یکی بودن مطلق"
باید به کار رود.
و اما یهوه چیست؟ در میان یهودیان یهوه نام ملی خدای یهود است که ارتدکسها
این نام را تلفظ نمیکنند ، البته کلام خدا را که نام یهوه خدای خود را به
باطل نبرید را ارتدکسها به عدم استفاده کامل از نام خدا استفاده کرده اند ،
ولی ما ایمان داران هیچ منعی از استفاده این نام نداریم.
کلمه یهوه اسم اصلی هست که خدا خود را در تنخ به قوم خود معرفی میکند و
به علت اینکه در آئین یهود قدوسیت خاصی این اسم دارد و تلفظ نمیشود
مترجمان کتاب مقدس آن را به خداوند ترجمه کرده اند که اگر همان کلمه یهوه
میبود بهتر بود. یهوه القاب زیادی در کتاب مقدس دارد چند مورد از آنها رو
در اینجا ذکر میکنم:
یهوه الوهیم: خدای خالق (پیدایش ۲: ۴-۲۵ ، مزامیر ۲۴ :۱-۲)
یهوه یایرا: خداوند مهیا کننده (پیدایش ۲۲: ۸-۱۴)
یهوه نسأً: خداوند علامت و پرچم ما ( خروج ۱۵:۱۷)
یهوه شالوم: خداوند صلح ( داوران ۲۴:۶)
یهوه صبایوت: خدای لشکرها (اول سموئیل ۳:۱)
بسیاری از این لقبها برای عیسی مسیح نیز به کار رفته است مثلا یهوه الوهیم را با یوحنا ۳:۱ مقایسه کنید.
عنوان عهد عتیقی "نجات دهنده" (مزمور 130: 7 ؛ هوشع 13: 14) در عهد جدید
به عیسی مسیح اطلاق شده است ( مکاشفه 5: 9). عیسی مسیح در متی باب اول،
عمانوئیل (خدا با ما) نامیده شده است. در کتاب زکریا 12: 10، این یهوه است
که میفرماید : "بر من که نیزه زدهاند ،خواهند نگریست". اما عهد جدید این
شرایط را در مورد مصلوب شدن عیسی مسیح توصیف میکند. (یوحنا 19 : 37 ؛
مکاشفه 1 : 7).کفر است اگر برای عیسی الوهیت قائل نشویم. در فرمان تعمید
مسیح ، نام عیسی در کنار نام یهوه بکار رفته است: "در نام پدر [مفرد]، پسر و
روح القدس" (متی 28: 19).در کتاب مکاشفه ، یوحنا میگوید که همۀ خلقت،
مسیح (برّه) را پرستش کردند. پس چنین نتیجه میگیریم که مسیح قسمتی از خلقت
نیست.اعمالی که تنها و تنها شایستۀ ذات اقدس الهی است به عیسی مسیح نسبت
داده شدهاند. مسیح نه فقط مُردگان را زنده ساخت (یوحنا 5: 21؛ 11: 38 –
44) ، و گناهان را بخشید (اعمال 5: 31 ؛ 13: 38)، بلکه او خالق عالم هستی و
نگهدارندۀ آن است (یوحنا 1: 2؛ )! این نکته قانع کنندهتر میشود وقتی که
یهوه میفرماید که در طول آفرینش ، تنها بوده است (اشعیا 44: 24). علاوه بر
اینها ، عیسی مسیح دارای صفاتی است که فقط خدا میتواند آنها را داشته
باشد: ابدی (یوحنا 8: 58)، حاضر مطلق (متی 18: 20 ، 28: 20)، دانای مطلق
(متی 16: 21)، و قادر مطلق (یوحنا 11: 38 -44). در نتیجه ، مسیح ادعا نمود
که همان یهوه میباشد و دارای الوهیت است (نه چون یکی از خدایان، بلکه
برابر با خدای حقیقی). پیروانش (تعدادی یهودی که از بُت پرستی واهمه
داشتند) نیز بر این امر ایمان داشته و او را چنین خطاب نمودند. مسیح
ادعاهای خود را بوسیله معجزات و قیامی که جهان را تغییر داد به اثبات
رساند. و هیچ فرضیۀ دیگری نمیتواند توضیح دهنده این حقایق باشد.یکی دیگر
از دلایل کتاب مقدسی که عیسی خدا است آیه ۵۸:۸ انجیل یوحنا هست که عیسی
میگوید: " امین امین به شما میگویم که پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود ، من
هستم". در آئین یهود جمله"من هستم" را فقط خدا میتوانست به خود بگوید و به
یهودیان گفته بود که او را به این نام خطاب کنند(خروج ۱۴:۳).این جمله عیسی
بود که باعث شد یهودیان فریسی آن زمان قصد سنگسار او را بکنند ، چون
دقیقا متوجه میشدند که عیسی خود را خدا خطاب میکند.
این حقیقت که روح القدس خداست در بخشهای مختلفی از کلام خدا (از جمله
اعمال 5: 3–4) مشهود است. در این قسمت، جایی که حنانيا به روح القدس دروغ
گفته بود، پطرس خطاب به او چنین میگوید: "به انسان دروغ نگفتی بلكه به
خدا." درواقع این آیه خیلی واضح مشخص میکند که: دروغ گفتن به روح القدس
دروغ گفتن به خداست. همچنین از آنجایی که خصوصیات و صفات خدا به روح القدس
نیز اطلاق میشود، میتوانیم چنین استنباط کنیم که روح القدس خداست. برای
مثال، این حقیقت که روح القدس حاضر مطلق است در مزمور 139: 7–8 دیده
میشود. "از روح تو كجا بروم؟ و از حضور تو كجا بگريزم؟ اگر به آسمان صعود
كنم، تو آنجا هستی! و اگر در هاويه بستر بگسترانم اينك تو آنجا هستی"! روح
القدس سومین شخص تثلیث اقدس است.روح القدس میتواند چون خداوند عمل کند و
او همان تسلی دهنده و مشاوری است که مسیح وعدۀ آمدنش را داد ( یوحنا 14:
16 ، 26 ؛ 15: 26).
و حال سوالات پایانی این پست:
۱. از نظر شما منظور عیسی مسیح از خطاب کردن " من هستم" به خود چیست؟
۲. چرا هرگز در کتاب مقدس واژه" یاخید" برای توصیف خدا به کار نرفته است؟
۳. چرا عهد عتیق از صفت و اسامی جمع برای خدا استفاده میکند؟
۴.یگانگی در اتحاد که در کتاب مقدس داریم و به تثلیث معنی میشود و به قول
شما در اسلام آن را احد مینامید ، یعنی چه ؟ یعنی واژه احد(یگانگی در
اتحاد) از دیدگاه قرآن یعنی چه؟
۵. این یگانگی در اتحاد یا " اخاد" از دیدگاه کتاب مقدس اگر به نظر شما تثلیث نیست بنا بر آیات موجود ، پس چیست؟
پیشنهاد میکنم بعد از پست شما در این مورد به سراغ موضوعات دیگر برویم ،
چون این تثلیث به نظر من فقط با قدرت روح خدا بشر میتواند توانایی درک آن
را پیدا کند ، وگرنه این بحث تا ابد ادامه پیدا خواهد کرد.
در پایان از روی پستها نتیجه گیری میکنیم که دست آخر اختلافی هست یا نیست.
با سپاس
shinbet
02-26-2010, 08:49 AM
ما
که به تثلیث اعتقاد داریم معتقد هستیم که درون این یک خدا ۳ شخصیت
متفاوت وجود دارد ، مثلا آقای ایکس ازدواج کرده ، ۲ فرزند دارد و پزشک هم
هست ، ایشان در محل کار خود برای مردم آنجا به عنوان پزشک شناخته میشود ،
برای همسر خود یک شوهر و برای فرزندان پدر است
من معتقد هستم که در تثلیث ۳ شخصیت مجزا موجود است ، و این نشان قدرت خدا
هست که میتواند همزمان در مکانهای مختلف حضور داشته باشد ، در بعد الهی
این آقای ایکس به طور همزمان ۳ شخصیت مجزا دارد و در ۳ مکان مختلف حضور
دارد ولی انسان نمیتواند چنین خاصیتی داشته باشد ، ولی خدای تثلیث و پسر
که بخشی از تثلیث است میتواند انسان بشود ، بدون اینکه الوهیت خود را ترک
کند ولی انسان خاکی هرگز نمیتواند خدا بشود .این ۳ شخصیت در حالی که در
ذات با یکدیگر برابر هستند ، در شرح وظایف متفاوت میباشند.
فیلیپ
02-26-2010, 11:52 AM
سپهر عزیز؛
چنانچه بنده آمده، و تمامی اسناد ارائه شده ی شما را بی پاسخ بگذارم و
آنگاه ادعا کنم که شما داو خالی از فرنود تحویل داده اید، آیا کاری جز بی
انصافی به انجام رسانده ام؟ آیا چنین خویی، شروم آور و نا بالغ نخواهد بود؟
خوب این همان کاریست که شما به انجام رسانده اید!
دوست ما مدعی است:
حدود 99.70 درصد به معنای عام "خدا" استفاده شده است.
خوب جناب فیلیپ از کجا این ادعا را ثابت می کند؟ صرف ادعا که دلیل نمی شود؟
بنده دلیلم را ارائه دادم بودم! که گویا صرف نداشت از آن نقل قول کنید!در
عهد جدید واژه ی تئاس حدود 1340 بار بکار گرفته شده و تنها حدود 4 بار به
معنای غیر-خدا استفاده شده است (یوحنا 10: 34 ، 35 ؛ اعمال 12: 22 ، 1
قرنتیان 8: 5 ؛ دو مورد آخر اگر به معنای "خدایان کذاب" باشند، تعداد معانی
غیر-خدا به دو مرتبه کاهش خواهد یافت. همچنین فراز هایی همچون 2 قرنتیان
4:4 مورد مناقشه اند. رجوع کنید به این مقاله
(http://www.rctr.org/journal/8.pdf) از پروفسور Donald E. Hartley )اگر
شما نظری غیر از این دارید، بایستی فرازهایی از عهد جدید ارائه داده و ثابت
نمایید که تئوس در آنها به معنای عام خدا استفاده نشده است.
کمتر از ده درصد واژه های تئوس که در عهد جدید آمده است به صورت "تون-تئوس"
یا "هو-تئوس" آمده است که در اشاره به ذات اقدس الوهیت است و بقیه به غیر
خدا اشاره می کند!چنین نیست.
واژه ی تئوس θεος، در تکستوس ریسپتوس (Textus Receptus)، دویست و ششصد و
هفت (257) مرتبه استفاده شده است که 226 بار با حرف تعریف ο آمده:
Mat_3:9; Mat_6:30; Mat_19:6; Mat_19:17; Mat_22:32; Mar_10:9; Mar_12:26;
Mar_12:27; Mar_12:29; Mar_13:19; Mar_15:34; Luk_1:32; Luk_1:68; Luk_3:8;
Luk_7:16; Luk_8:39; Luk_12:20; Luk_12:24; Luk_12:28; Luk_18:11;
Luk_18:13; Joh_3:2; Joh_3:16; Joh_3:17; Joh_3:33; Joh_3:34; Joh_4:24;
Joh_8:42; Joh_9:29; Joh_9:31; Joh_13:31; Joh_13:32; Joh_20:28; Act_2:17;
Act_2:22; Act_2:24; Act_2:30; Act_2:32; Act_2:36; Act_2:39; Act_3:13;
Act_3:15; Act_3:21; Act_3:22; Act_3:25; Act_3:26; Act_4:10; Act_4:24;
Act_5:30; Act_5:31; Act_5:32; Act_7:2; Act_7:6; Act_7:7; Act_7:9;
Act_7:17; Act_7:25; Act_7:32; Act_7:35; Act_7:37; Act_7:42; Act_7:45;
Act_10:15; Act_10:28; Act_10:38; Act_10:40; Act_11:9; Act_11:17;
Act_11:18; Act_13:17; Act_13:21; Act_13:23; Act_13:32; Act_13:37;
Act_14:27; Act_15:4; Act_15:7; Act_15:12; Act_15:14; Act_17:24;
Act_17:30; Act_19:11; Act_21:19; Act_22:14; Act_23:3; Act_26:8;
Act_27:24; Rom_1:9; Rom_1:24; Rom_1:26; Rom_1:28; Rom_2:16; Rom_3:4;
Rom_3:5; Rom_3:6; Rom_3:25; Rom_3:29; Rom_3:30; Rom_4:6; Rom_5:8;
Rom_8:3; Rom_8:31; Rom_9:22; Rom_10:9; Rom_11:1; Rom_11:2; Rom_11:8;
Rom_11:21; Rom_11:23; Rom_11:32; Rom_12:3; Rom_14:3; Rom_14:4; 1Co_1:9;
1Co_1:20; 1Co_1:21; 1Co_1:27; 1Co_1:28; 1Co_2:7; 1Co_2:9; 1Co_2:10;
1Co_3:6; 1Co_3:17; 1Co_4:9; 1Co_5:13; 1Co_7:17; 1Co_10:5; 1Co_10:13;
1Co_12:18; 1Co_12:24; 1Co_12:28; 1Co_14:25; 1Co_14:33; 1Co_15:28;
2Co_1:3; 2Co_1:18; 2Co_4:4; 2Co_4:6; 2Co_6:16; 2Co_7:6; 2Co_9:8;
2Co_10:13; 2Co_11:11; 2Co_11:31; 2Co_12:2; 2Co_12:3; 2Co_12:21;
2Co_13:11; Gal_1:15; Gal_3:8; Gal_4:4; Gal_4:6; Eph_1:3; Eph_1:17;
Eph_2:10; Eph_4:32; Php_1:8; Php_2:9; Php_2:13; Php_2:27; Php_3:15;
Php_3:19; Php_4:9; Col_1:27; Col_4:3; 1Th_2:10; 1Th_3:11; 1Th_4:7;
1Th_4:14; 1Th_5:9; 1Th_5:23; 2Th_1:11; 2Th_2:11; 2Th_2:13; 2Th_2:16;
1Ti_4:3; 2Ti_1:7; 2Ti_2:25; Heb_1:1; Heb_1:8; Heb_1:9; Heb_4:4;
Heb_6:10; Heb_6:13; Heb_6:17; Heb_10:7; Heb_10:9; Heb_11:5; Heb_11:16;
Heb_11:19; Heb_12:7; Heb_12:29; Jas_2:5; Jas_2:19; Jas_4:6; 1Pe_1:3;
1Pe_4:11; 1Pe_5:5; 2Pe_2:4; 1Jn_1:5; 1Jn_3:20; 1Jn_4:8; 1Jn_4:9;
1Jn_4:11; 1Jn_4:12; 1Jn_4:15; 1Jn_4:16; 1Jn_5:10; 1Jn_5:11; Rev_1:1;
Rev_4:8; Rev_7:17; Rev_11:17; Rev_15:3; Rev_16:7; Rev_18:5; Rev_18:8;
Rev_18:20; Rev_19:6; Rev_21:3; Rev_21:4; Rev_21:22; Rev_22:5; Rev_22:6;
Rev_22:18; Rev_22:19;
تئون (θεον)، حالت مفعولی تئوس، نیز 110 مرتبه آمده که در 93 با حرف تعریف تون (τον) نوشته شده است:
Mat_4:7; Mat_4:10; Mat_5:8; Mat_9:8; Mat_15:31; Mat_22:37; Mat_27:43;
Mar_2:12; Mar_5:7; Mar_12:30; Luk_1:16; Luk_2:13; Luk_2:20; Luk_2:28;
Luk_4:8; Luk_4:12; Luk_5:26; Luk_7:16; Luk_7:29; Luk_10:27; Luk_18:2;
Luk_18:4; Luk_18:43; Luk_19:37; Luk_20:37; Luk_23:40; Luk_23:47;
Luk_24:53; Joh_1:1; Joh_5:18; Joh_11:22; Joh_13:3; Joh_14:1; Joh_21:19;
Act_2:47; Act_4:21; Act_4:24; Act_10:2; Act_10:22; Act_10:46; Act_11:18;
Act_12:5; Act_13:16; Act_13:26; Act_14:15; Act_15:10; Act_16:14;
Act_16:25; Act_18:7; Act_20:21; Act_24:15; Act_24:16; Act_26:18;
Act_26:20; Rom_1:21; Rom_1:28; Rom_2:23; Rom_5:1; Rom_8:28; Rom_10:1;
Rom_15:6; Rom_15:9; 1Co_1:21; 1Co_6:20; 1Co_8:3; 2Co_1:23; 2Co_9:13;
2Co_13:7; Gal_1:10; 1Th_1:8; 1Th_1:9; 1Th_4:8; 1Ti_5:5; Heb_2:17;
Heb_5:1; Jas_3:9; 1Pe_2:12; 1Pe_2:17; 1Pe_3:5; 1Pe_3:15; 1Pe_4:16;
1Jn_4:6; 1Jn_4:8; 1Jn_4:10; 1Jn_4:20; 1Jn_4:21; 1Jn_5:2; Rev_12:5;
Rev_13:6; Rev_14:7; Rev_16:11; Rev_16:21; Rev_19:5;
خوب شما باید دلیل بیاورید که تئوس خداست!ما دلیل آورده بودیم!دیکشنری غیر
کتاب مقدسی The Middle Liddell Greek-English Lexicon ، تئاس را به "خدا"
ترجمه کرده است:
I. God, Hom., both in general sense, Θεὸς
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=*qeo%5Cs&la=greek&prior=qeo/s)
δώσει
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=dw%2Fsei&la=greek&prior=*qeo%5Cs)
God will grant, and in particular sense, θεός
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=qeo%2Fs&la=greek&prior=dw/sei)
τις
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=tis&la=greek&prior=qeo/s)
a god ..
(منبع (http://www.perseus.tufts.edu/hopper/text?doc=Perseus%3Atext%3A1999.04.0058%3Aentry%3Dq eo%2Fs))
Georg Autenrieth یونانی دان معتبر نیز در دیکشنری غیر کتاب مقدیش، A
Homeric Dictionary for Schools and Colleges ، تئاس را به خدا ترجمه
میکند:θεός
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=qeo%2Fs&la=greek) ,
gen. and dat. pl. θεόφιν
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=qeo%2Ffin&la=greek&prior=qeo/s):
god (or goddess); of individual divinities, and
collectively, the deity, God, σὺν
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=su%5Cn&la=greek&prior=qeo/fin)
θεῷ
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=qew%3D%7C&la=greek&prior=su%5Cn),
ἄνευ
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=a%29%2Fneu&la=greek&prior=qew=%7C)
θεοῦ
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=qeou%3D&la=greek&prior=a%29/neu),
etc. Forms of the pl. are often to be read with synizesis, e.
g. θεοῖσιν
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=qeoi%3Dsin&la=greek&prior=qeou=),
Od. 14.251
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/text?doc=Hom.%20Od.%2014.251&lang=original).
(منبع (http://www.perseus.tufts.edu/hopper/text?doc=Perseus%3Atext%3A1999.04.0073%3Aentry%3Dq eo%2Fs))
Ezra Abbot, Thomas Sheldon، Green Charles و Frederic Hudson نیز در
دیکشنری نقادانه یشان (A critical Greek and English concordance of the
New Testament) معنای بنیادین تئاس "خدا" دانسته اند.
در خود عهد جدید، واژه ی تئاس 1320 مرتبه در خطاب به خدای راستین و ذات
اقدس الهی و احتمالا، حدود 13 مرتبه در خطاب به خدایان کذاب به کار گرفته
شده است. (منبع
(http://www.blueletterbible.org/lang/lexicon/lexicon.cfm?Strongs=G2316&t=KJV))
خارج از عهد جدید چطور؟
یونانیان باستان این کلمه را چگونه تعریف مینمودند؟
ارسطو مینویسد:بدون شک، «تئاس»، علت اصلی میباشد، که به صورت [علت العلل و
علت حرکت]، عمل می نماید. (Aristot. Eud. Eth. 2.1222b. 20)
«تئاس» چنان کامل است که نمیتوان به چیز دیگری [برتر از او] تصور کرد. (Aristot. Eud. Eth. 7.1245b)
در جهان همه چیز توسط «تئاس» به حرکت در می آید... پس آیا چیزی جز «تئاس»
میتواند والاتر از خرد و اندیشه باشد؟ (Aristot. Eud. Eth. 8.1248a)
«تئاس» به هیچ چیزی نیازمند نیست (Aristot. Eud. Eth. 8.1249b)
مترجم که چه عرض کنیم، هر انسان سلیم عقلی نیز متوجه خواهد شد که «تئاس»
یونانی ارسطو چیزی جز "خدا" در پارسی و "الله" در عربی نمیباشد.
ما به همین اسناد بسنده میکنیم و نتیجه میگیریم که معنای بنیادین تئاس نمیتواند چیزی جز "خدا" یا "الله" باشد.
بر این اساس، اگر آیه ای با واژه ی "تئاس" پیدا شود، و از سیاقش نیز مشخص
نباشد که مظور از تئاس چیست، فرض بر آن خواهد بود که منظور "خدا" است.
سند دوم ما در جهت اثبات "معنای بنیادین تئوس/الوهیم=خدا" سوال ساده و کارساز فوق است.
براستی اگر معنای بنیادین تئاس، خدا نیست، پس چه واژه ی یونانی دیگری این
معنا را به دوش خود می کشد؟ در عهد جدید هر جایی که از معنای عام "خدا"
استفاده شده، بلااستثناء واژه ی تئاس نیز در آنجا به چشم میخورد.
و این قضیه میتواند محکمترین دلیل بر موضع ما باشد.
صرف اینکه مترجمان مسیحی چنین ترجمه ای کرده اند که دلیل نمی شود!!! شما
برای ما و خوانندگان، از یک لغت نامه ی یونانی، چه مسیحی چه غیر مسیحی، چه
به انگلیسی چه به هر زبان دیگری، نمونه بیاورید که واژه ی خدا یا مشتقی از
آن را به عنوان اولین معنای تئوس معرفی نکرده باشد!
اثری از دوران باستان بیاورید، از سپتواجنت و پشیتا و والگیت گرفته تا
تفاسیر ابن رشد و ابن سینا بر فلسفه ی ارسطویی، که تئوس را به خدا و الله
ترجمه نکرده باشد!
چیزی نخواهید یافت سپهر جان!
شما آیه ای را بیاورید که در آن مطلق تئوس و هر تئوسی را لایق پرستش بداند!
نخست اینکه هر خدایی (خدایان ادیان دروغین) لایق پرستش نبوده و کتاب مقدس
نیز هیچگاه چنین موضعی نگرفته. برای نمونه، خدایی که الوهیت مسیح و تصلیب
وی را انکار کند، خدایی کذاب بوده و سزاوار پرستش نخواهد بود.
اما در کتاب مقدس بارها به عبادت (λατρεύω) یگانه خدا (θεος)
برمیخوریم:”خداوند، خدای خود را بپرست و تنها او را خدمت کن
(λατρεύσεις).“ (متی 4: 10)
خدا به او فرمود: .... ”من بر آن قوم که ایشان را به بردگی میکشند، مکافات
خواهم رسانید، و پس از آن، قوم من آن سرزمین را ترک خواهند گفت و مرا در
این مکان عبادت خواهند کرد.(λατρευσουσιν)" (اعمال 7: 6-7)
پس چون پادشاهیای را مییابیم که تزلزلناپذیر است، بیایید شکرگزار باشیم و
خدا را با ترس و هیبت عبادتی پسندیده نماییم (λατρευωμεν) (عبرانیان 12:
28)
همچنین مکاشفه 7: 15 ؛ 22: 3 ؛ رومیان 1: 9 ؛ فیلیپیان 3:3 و ....
پیروز باشید؛
بدرود.
دوست گرامی جناب شینبت،
اولا اگر تندی کردم، پوزش می طلبم، قصد توهین نداشتم و بیشتر از اینکه شما
حقوق دان باشید و عبری بدانید و چنین استدلالاتی بکنید متعجب شدم.
به هر روی امیدوارم موجبات کدورت نگردد.
اما بحث،
ببینید دوست من، غرض اینجا تشریح معنی تثلیث نیست! غرض پست یافتن مواردی
است که عهد عتیق و اناجیل با قرآن در تعارضند. اینکه شما عیسی و روح القدس
را خدا می دانید، البته در تعارض باتعالیم قرآن است و من مدعی هستم کتاب
مقدس(منهای تعالیم پولس) چنین ادعایی نکرده است.
شما تایید می کنید که حضرت موسی، ارواح، قضات، داوران، انبیاء و فرشتگان نیز در کتاب مقدس الوهیم یا تئوس خوانده شده اند.
پس چرا آنها را نیز خدا نمی خوانید؟؟؟ چرا تنها عیسی و روح القدس را خدا می دانید؟؟؟
خلاصه استدلالت شما چنین است که:
"عیسی برخی صفات یهوه را داراست، پس او یهوه است"
مثلا عیسی گفته "من هستم" و خداوند یهوه هم گفته "من هستم"!
یا عیسی قبل از زمان ابراهیم بوده است، پس نعوذ بالله او همان یهوه است!!!
آیا به نظر شما این استدلال ها صحیح است؟ آیا هر کس برخی صفات یهوه را داشته باشد خود یهوه است؟
دوست گرامی آیا آیات زیر را فراموش کرده اید؟
تثنیه 4
15 پس خویشتن را بسیار متوجه باشید، زیرادر روزی که خداوند(یهوه) با شما در حوریب از میان آتش تکلم مینمود، هیچ صورتی ندیدید.
16 مبادا فاسد شوید و برای خود صورت تراشیده، یا تمثال هر شکلی از شبیه ذکور یا اناث بسازید.
17 یا شبیه هر بهیمهای که بر روی زمین است، یا شبیه هر مرغ بالدار که در آسمان میپرد.
18 یا شبیه هر خزندهای بر زمین یا شبیه هرماهیای که در آبهای زیر زمین است.
19 و مبادا چشمان خود را بسوی آسمان بلند کنی، و آفتاب و ماه و ستارگان و
جمیع جنود آسمان را دیده، فریفته شوی و سجده کرده، آنها را که یهوه خدایت
برای تمامی قومهایی که زیر تمام آسمانند، تقسیم کرده است، عبادت نمایی.
دوست گرامی در آیات فوق به روشنی توضیح داده می شود مبادا مرد یا زنی را
بپرستی،(آیا عیسی مرد نبود؟) مبادا جنود آسمان(اشاره به فرشتگان و الوهیم)
را بپرستی!(آیا عیسی بن-الوهیم نبود؟)
آنگاه شما بدون وجود هیچ جایگاهی در کتاب مقدس، بدون اینکه هیچگاه در کتاب
مقدس دستور پرستش عیسی داده شده باشد، بدون اینکه هیچگاه دستور پرستش روح
القدس داده شده باشد، چون عیسی ظاهرا برخی صفات خداوند را داشته است، می
فرمایید عیسی خود یهوه بود؟؟؟
آیا هر کس هر صفت خدا را داشت، خدا است؟
دوست من،
من متکلم هستم!
خداوند هم متکلم است!
پس من خداوند هستم؟؟؟
این چگونه استدلال ضعیفی است؟!
یعنی هر کس فرا زمانی بود خداست؟ یعنی هر کس الان باشد و پیش از ابراهیم هم
باشد خداست؟ مگر جنود آسمان نمی توانند فرازمانی باشند؟ مگر ارواح نمی
توانند فرازمانی باشند، مسلمانان هم معتقدند پیامبر اکرم قبل از خلقت آدم و
آسمانها و زمین بود و به تسبیح خداوند مشغول بود، اما این را دلیل بر
الوهیت حضرت ایشان نمی دانند! البته نشانه شان بالای رسولان و انبیاء بزرگ
الهی چون حضرت عیسی و محمد بن عبدالله می دانیم! اما نه نشانه الوهیت آنها!
دوست گرامی من، استدلال شما ناشی از یک پیش فرض درونی شما ست که هیچ جایگاهی در کتاب مقدس ندارد!
در واقع استدلال شما از این قرار است:
1- یهوه فرازمانی است!
2- عیسی فرازمانی است!
3- هر کس فرازمانی است، یهوه است!
نتیجه --> عیسی، یهوه است!
اما شما بند سوم را از پیش تعریف شده گرفته اید! حال آنکه شما برای تکمیل
استدلال خود، لازم است آیه ای از کتاب مقدس را که گفته است، هر کس فرازمانی
است، یهوه است و لایق پرستش است را اقامه کنید!
و در خواهید یافت که چنین آیه ای وجود ندارد! بلکه شما تنها بر اساس پیشداوریهای خود چنین فرضی را بنیان نهاده اید!
دوست گرامی من،
در مورد واژه احد، اولا این واژه هم به معنی یک است و هم به معنی یک در اتحاد!
نه فقط به معنی یک در اتحاد!
مراجعه به هر فرهنگی این را برای شما ثابت می کند.
http://www.blueletterbible.org/lang/lexicon/lexicon.cfm?Strongs=H3173&t=KJV
لذا من اساسا استدلال شما را قبول ندارم!
اما به شما عرض کردم اگر حرف شما درست هم بود و واژه احد تنها به معنی یک
در اتحاد بود، شما باید کماکان ثابت کنید که چرا خدا "یحید" نیست! و این را
باید بر اساس کتاب مقدس ثابت کنید و مسلما چنین توانایی ندارید!
چون همه جای کتاب مقدس از توحید یهوه، موج میزند! و چه تلاش سختی را در پیش گرفته اید!
شما ابتدا یکبار فرمودید، کلمه "یحید" اصلا در کتاب مقدس نیست که من آن را
رد کردم، بعد فرمودید هست ولی برای "یهوه" به کار نرفته است. من تایید می
کنم که کلمه "یحید" برای خداوند در کتاب مقدس به کار نرفته است، اما
همانطور که گفتم یکی از معانی همان کلمه "احد" یک است و اگر نبود هم شما
باید بر اساس کتاب مقدس، ثابت کنید که یهوه، "یحید" نیست!
شما فرمودید خداوند گاهی در کتاب مقدس فعل یا ضمیر جمع گرفته است!
اساسا این ادعای شما را رد می کنم! هیچ کجا در کتاب مقدس، خداوند فعل یا ضمیر جمع به خود نگرفته است!
البته واژه الوهیم که شما فرمودید، و معنای اصلی آن خدا نیست و معانی
دیگری دارد، چندین جا، فعل یا ضمیر جمع گرفته است و من این را تایید می
کنم، اما "یهوه" هیچگاه چنین نیست!
شما فرمودید "ادونای" کلمه ای جمع است! من به شدت از این ادعای شما جا
خوردم! چون برای اولین بار بود که این ادعا را می شنیدم! لذا به فرهنگ عبری
فارسی حییم و ویکی پدیا و فرهنگ استرانگ مراجعه کردم!
http://www.blueletterbible.org/lang/lexicon/lexicon.cfm?Strongs=H136&t=KJV
حتما در این زمینه اشتباه کرده اید، "ادونای" اسم مفرد است و جمع آن "ادونیم" است و نمونه آن آیه زیر است:
تثنیه 10: 17
زیرا که یهوه خدای شما خدای خدایان(الوهیم) و رب(ادونی)
الارباب(ها-ادونیم)، و خدای عظیم و جبار ومهیب است، که طرفداری ندارد و
رشوه نمی گیرد
متن نویسه گردانی شده: کی یهوه الهیکم هوا الهی هالهیم و ادنی هادنیم هال هجدل هجبر وهنورا اشر لایشا فنیم ولا یقح شحد
لذا ملاحظه می کنید که در این زمینه اشتباه کردید، و "ادونای" یا "ادنی" مفرد و جمع آن "ادنیم" است!
لذا تنها جایی که فعل یا ضمیر جمع برای شش کلمه ای که در کتاب مقدس خدا و
خداوند ترجمه می شود(ال، الوهیم، الوه، اله، یهوه، ادونای) استفاده شده
است، فقط برای "الوهیم" است که بنده هم از ابتدا گفتم که این کلمه به معنی
خدا نیست و عیسی مسیح و موسی کلیم و انبیاء و ارواح و قضات و داوران نیز
الوهیم خوانده شده اند و شما نیز آن را تایید کردید!
دوست من شما مدعی شدید:
عیسی مسیح دارای صفاتی است که فقط خدا میتواند آنها را داشته باشددر
حالیکه هیچ آیه ای دال بر اینکه آن صفات تنها می تواند به یهوه تعلق داشته
باشد نیاوردید!
برخی از ادعاهای شما در مورد صفات حضرت عیسی روحی فداه، که به سرعت از آن
گذشتید اساسا ناروا نیز هست! مثلا شما آیات یوحنا 11: 38 تا 44 را که زنده
کردن مرده توسط عیسی(ع) است را اشاره کردید و مدعی شدید که عیسی قادر مطلق
است!!!!
حال چگونه از اینکه مرده ای زنده شود چنین استنباطی می کنید خدا می داند؟!
یا حاضر مطلق یا دانای مطلق! که برای همه اینها دلایل بسیار ضعیفی ارائه کردید،
دوست گرامی،
شما از اینکه یهوه در زمان آفرینش تنها بوده است با اینکه به واسطه کلمه جهان خلق شد، مدعی شدید که پس عیسی، همان یهوه است!
به نظر من و به خصوص شیعیان این کاملا روشن است، و هیچ دلیل الوهیت برای
کلمه خداوند و حضرت عیسی نیست! چرا که شیعیان نیز معتقدند که همه عالم از
نور محمدی آفریده شد ولی این را به معنی الوهیت محمد پیامبر اسلام نمی
دانند!
چرا؟ چون خود عیسی، و خود محمد و خود کلمه همه مخلوقات اولیه ذات اقدس
الوهیت هستند و خلق بقیه عالم به واسطه آنها که خود مخلوق خداوند هستند،
این حق را به خداوند می دهد که ادعای خلق کل عالم به تنهایی را کند! چرا که
خود واسطه ها را هم خودش به تنهایی خلق کرده است.
گذشته از اینکه در ابتدا عرض کردم شما باید آیاتی را که مدعی آن است که "هر
کس پیش از حضرت ابراهیم بوده است خداست" یا "هرکس مرده زنده کند خداست" یا
"هرکس پیش از خلق آسمان و زمین بوده است، خداست" یا :هر کس علم غیب داشته
باشد، خداست" را ارائه کنید!
و شما از هر کسی بهتر می دانید که چنین آیاتی وجود ندارد!!!! و استدلال شما تا وقتی که به چنین آیاتی اشاره نکنید، کاملا ناقص است!
شما به راحتی می فرمایید:
همچنین از آنجایی که خصوصیات و صفات خدا به روح القدس نیز اطلاق میشود،
میتوانیم چنین استنباط کنیم که روح القدس خداست.دوست گرامی!!
قبول بفرمایید که این بسیار حرف غیر منطقی ایست! آیا هر صفتی که در خدا بود را در هر کسی بیابید، لاجرم آن شخص خدا خواهد بود؟؟؟؟
این چگونه منطقی و استدلالیست؟ آیا دین شما بر چنین منطقی استوار است؟؟؟
شما با اشاره به مزمور 139 :
از روح تو كجا بروم؟ و از حضور تو كجا بگريزم؟ اگر به آسمان صعود كنم، تو
آنجا هستی! و اگر در هاويه بستر بگسترانم اينك تو آنجا هستینتیجه گرفتید که
روح القدس حاضر مطلق است، اولا از کجا می دانید که روح یهوه با روح القدس
یکی است؟ ثانیا به فرض یکی بودن، آیا هر چیزی که شما نتوانید از آن بگریزید
خداست؟ آیا شما از آسمان و زمین می توانید بگریزید؟ خوب مسلما خیر! آیا
آسمان و زمین خداست؟
شما چگونه قضاوت می کنید؟
اما به اختصار به سوالاتی که مطرح کردید(به رنگ آبی) پاسخ می دهم:
۱. از نظر شما منظور عیسی مسیح از خطاب کردن " من هستم" به خود چیست؟
به گمان حقیر، منظور عیسی مسیح در آیه مذکور از اینکه فرمود من هستم، این
است که گذشته و آینده شما برای من مطرح نیست! من پیش از ابراهیم بودم، الان
هستم و پس از این هم خواهم بود!
و اگر انسانها به دعوت و بشارت عیسی مسیح لبیک بگویند، آنها نیز فرزند الوهیم خواهند شد و چنین ابدی خواهند بود.
۲. چرا هرگز در کتاب مقدس واژه" یاخید" برای توصیف خدا به کار نرفته است؟
شاید برای آزمایش اینکه یهوه ببینید ما چقدر او را دوست داریم!
تثنیه 13:3
زیرا که یهوه، خدای شما، شما را امتحان میکند، تا بداند که آیا یهوه، خدای خود را به تمامی دل وبه تمامی جان خود محبت مینمایید؟
۳. چرا عهد عتیق از صفت و اسامی جمع برای خدا استفاده میکند؟
برای یهوه، ال، الوه، اله و ادونای استفاده نکرده است! تنها برای الوهیم
استفاده کرده است که بنده هم الوهیم را به معنی خدا نمی دانم!
۴.یگانگی در اتحاد که در کتاب مقدس داریم و به تثلیث معنی میشود و به قول
شما در اسلام آن را احد مینامید ، یعنی چه ؟ یعنی واژه احد(یگانگی در
اتحاد) از دیدگاه قرآن یعنی چه؟
دوست من در این زمینه اطلاعاتم کافی نیست، خداوند در قرآن هم واحد است هم
احد است، تا آنجا که می دانم یعنی هم یکی است و هم همه وجود خداوند با هم
یکپارچه و یکدست و هماهنگ است.
۵. این یگانگی در اتحاد یا " اخاد" از دیدگاه کتاب مقدس اگر به نظر شما تثلیث نیست بنا بر آیات موجود ، پس چیست؟
به نظر من، یعنی شما در آسمان هنگام غروب خدا را می بینید، در نوزادی که
شیر مادر می خورد، او را می بینید، در مورچه ای که دانه می کشد، او را می
بینید و در وجود مبارک عیسی مسیح هم او را می بینید و همه اینها از یکدیگر
جدا نیستند و همه آنها در اتحاد با یکدیگرند و یک خدا را می بینید!
بند 4 و 5 البته تنها نظر شخصی بنده بود و ارتباطی به بحث ما مبتنی بر کتاب
مقدس، نداشت، اما چون مطرح کردید در حد دانش اندکم پاسخ دادم.
امیدوارم حداقل، ساختاری که برای فهم توحیدی کتاب مقدس ارائه می کنم را
دریافته باشید! البته انتظار هم ندارم به این راحتی آن را بپذیرید!
با نهایت احترام
سپهر محمدی
با سلام بر جناب فیلیپ،
دوست گرامی هدف من ارائه آمار نبود، و با کم دقتی آمار دادم! هر چند بر
مبنای آماری که خود شما دادید، و بنده هم به بررسی موردی پرداختم و صحیح می
نماید، نهایتا %23 از تئوس ها در عهد جدید با حرف تعریف به صورتهای
هو-تئوس و تون-تئوس آمده است. من اشتباه لپی کردم! 10% به 23% رسید اما
توجه داشته باشید که این آمار مثلا شامل موردی که این واژه برای شیطان به
کار رفته است نیز می شود:
دوم قرنطیان 4: 4
4 که درایشان خدای(هو-تئوس) این جهان فهم های بیایمانشان راکور گردانیده
است که مبادا تجلی بشارت جلال مسیح که صورت خدا(تون-تئون)ست، ایشان را روشن
سازد. آیا به نظر شما خدای این جهان ابلیس است؟؟؟
واقعیت آن است که هدف من این بود که عرض کنم، ادعا باید دلیل داشته باشد و دلیل نمی تواند خارج از کتاب مقدس باشد!
اینکه بنده عرض می کنم که باید ثابت کنید منظورم این نیست که بروید به
دیکشنری مراجعه کنید! ما که افلاطون یا نویسندگان فرهنگها را نمی پرستیم!
که نظرات آنها را عین حقیقت بدانیم! هر چند شما به خوبی می دانید که
نویسندگان فرهنگها هم تایید می کنند که این واژه در اصل به معنی خدایی که
ما امروز می شناسیم نبوده است.
اگر بخواهیم مفهوم واژه تئوس را در میان یونانی زبانان، بدانیم Theological
Dictionary of the New Testament که تقریبا معتبر ترین دیکشنری عهد جدید
است، چنین می گوید:
نقل قول:
1. theós in the Usage of Secular Greek. The word
theós is used in both singular and plural, definite and indefinite,
often with little distinction of sense between the gods, god, the god,
and the godhead. The term does not denote a specific personality but the
unity of the religious world in spite of its multiplicity. The Greek
concept is essentially polytheistic in the sense of belief in an ordered
totality of gods. Zeus as the father of gods and men brings this to
expression. Since he has the first and last word, piety often associates
him quite simply with god. Out of the plurality a hierarchy develops
with families of gods and a pantheon. Zeus, Apollo, etc. are called
gods, but so is the cosmos, and elemental forces may also be given the
name. The deepest reality is god (the Greeks would have to reverse 1 Jn.
4:16 and say that love is God). But reality is manifold; hence the
plural theoí. Heroes, unusual people, and outstanding rulers are also
gods, so that in the emperor cult theós is a designation of office.
Finally, philosophers use the word for metaphysical forces, so that
often they use as equivalents the divine, the good, the existent, and
destiny. We see here a spiritualizing and moralizing of mythical figures
which enhances their dignity but robs them of proximity. Through every
change of form, however, the inner structure of the concept remains
constant.
2. The Content of the Greek Concept of God. The gods are a given factor.
Though eternal, they have come into being. They have not created the
world but are its form of meaning. They are thus identified with human
order, e.g., in the state. Their eternity includes eternal youth. They
enjoy superior power and felicity, but lack moral seriousness. They are
infinite beings, but of the same kind as ourselves. Unlike impersonal
fate, which even they cannot alter, they represent meaningful plan and
purpose. They have human form (their majesty being that of the highest
living creature), and their emotions and customs are human.
بنده چون متن زیاد است تنها ذیل نکات جالب توجه برای بحث ما خط
کشیدم. چنانچه مشاهده می شود، کلمه تئوس در یونانی و از دید یونانی زبانان،
معانی متعددی غیر از خدا دارد. نیروهای آسمانی هم تئوس خوانده می شوند،
قهرمانان، افراد خارق العاده، حاکمان، نیروهای غیر فیزیکی و بسیاری چیزهای
دیگر نیز تئوس خوانده می شوند! آنها نیروهایی نامتناهی و نمیرا هستند، اما
همچون خود ما هستند!، آنها شکل انسانی دارند، آنها خالق دنیا نیستند! بلکه
در آن زندگی می کنند!
لذا، می بینید که در این دیکشنری هم موجودات متنوعی تئوس خوانده شده اند!
اما بحث اصلی آن است که شما بر اساس روش بحثی که ما در ابتدای بحث برگزیده
ایم(scriptural reasoning) باید بر مبنای عهد عتیق و اناجیل ثابت کنید که
تئوس لایق پرستش است و خداوند در این کتابها دستور به پرستش تئوس را داده
است! نه بر اساس نظر افلاطون و فرهنگ نویسان!
که از ارائه آن فرومانده اید!
اینکه عبری زبانان به موجودات متنوعی الوهیم می گفته اند و یکی از آنها
یهوه است که لایق پرستش است و یا اینکه یونانی زبانان به موجودات متنوعی
تئوس می گفته اند و کتاب مقدس تنها یهوه را لایق پرستش دانسته است، دلیل
نمی شود که ما ادعا کنیم تئوس یا الوهیم خود خداست و لایق پرستش است!
من کماکان از شما استدعا دارم آیه ای را که در کتاب مقدس دستور به پرستش
تئوس داده است را بیاورید تا مشخص شود که ادعایی که می کنید صحیح است!
اگر تئوس خداست، اگر الوهیم خداست، در کجای عهد عتیق، در کجای اناجیل به شما دستور داده شده است که تئوس را بپرستید؟؟؟
من هر چیزی را که عهد عتیق یا اناجیل دستور به پرستش آن داده باشند خدا می
دانم و هر چیزی را که قرآن دستور به پرستش آن داده باشد خدا می دانم! آنگاه
درخواهید یافت که قرآن و تورات و انجیل، همه و همه تنها دستور به پرستش یک
وجود داده اند! و آن تنها و تنها ذات اقدس الوهیت است! نه عیسی و نه روح
القدس و نه هیچ الوهیم یا تئوس دیگری در این دایره نمی گنجد!
شما البته سه آیه آوردید، دو تا از آنها که از بحث ما خارج است، چرا که به
کتاب اعمال و نامه های پولس در عهد جدید تعلق دارد و جایگاهی در اناجیل
ندارد! و یکی و تنها یکی می ماند(متی 4: 10) که یونانی همان آیه شماع،
مهمترین آیه توحید در تورات و انجیل است! که جناب شینبت هم آوردند و پاسخ
آن را عرض کردم!
که در آن دستور به پرستش یهوه داده شده است نه تئوس! و یکی از صفات یهوه در
آن الوهیم بودن یا تئوس بودن وی اطلاق شده است! در این آیه هم البته از
واژه "تون-تئوس" استفاده شده است! یعنی یهوه، یک الوهیم و یک تئوس خاص است و
تنها و تنها باید او را بپرستیم!
لذا مدعای شما از این آیات استخراج نمی شود! شما باید آیه ای را ارایه کنید
که دستور به پرستش تئوس داده باشد! اما آیه ای که آوردید دستور به پرستش
یهوه می داد، که یک تئوس خاص است! نه هر تئوسی!
نه عیسی، نه روح القدس، نه موسی، نه انبیاء، نه ارواح!
فقط و فقط یهوه!
با نهایت احترام
سپهر محمدی
فیلیپ
02-28-2010, 08:06 AM
ادعا شده بود که تئوس یونانی به معنای خدا نیست (که صد البته این ادعا، دلایل شخصی-اسلامیک بسیار روشنی هم دارد!) .
ما بر پاد این مدعای تکراری (که در بیش از 4 تاپیک مطرح شده و پاسخ هم
گرفته بود)، دلایلی اقامه کردیم:دیکشنری غیر کتاب مقدسی The Middle Liddell
Greek-English Lexicon ، تئاس را به "خدا" ترجمه کرده است:
I. God, Hom., both in general sense, Θεὸς
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=*qeo%5Cs&la=greek&prior=qeo/s)
δώσει
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=dw%2Fsei&la=greek&prior=*qeo%5Cs)
God will grant, and in particular sense, θεός
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=qeo%2Fs&la=greek&prior=dw/sei)
τις
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=tis&la=greek&prior=qeo/s)
a god ..
(منبع (http://www.perseus.tufts.edu/hopper/text?doc=Perseus%3Atext%3A1999.04.0058%3Aentry%3Dq eo%2Fs))
Georg Autenrieth یونانی دان معتبر نیز در دیکشنری غیر کتاب مقدیش، A
Homeric Dictionary for Schools and Colleges ، تئاس را به خدا ترجمه
میکند:θεός
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=qeo%2Fs&la=greek) ,
gen. and dat. pl. θεόφιν
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=qeo%2Ffin&la=greek&prior=qeo/s):
god (or goddess); of individual divinities, and
collectively, the deity, God, σὺν
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=su%5Cn&la=greek&prior=qeo/fin)
θεῷ
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=qew%3D%7C&la=greek&prior=su%5Cn),
ἄνευ
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=a%29%2Fneu&la=greek&prior=qew=%7C)
θεοῦ
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=qeou%3D&la=greek&prior=a%29/neu),
etc. Forms of the pl. are often to be read with synizesis, e.
g. θεοῖσιν
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=qeoi%3Dsin&la=greek&prior=qeou=),
Od. 14.251
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/text?doc=Hom.%20Od.%2014.251&lang=original).
(منبع (http://www.perseus.tufts.edu/hopper/text?doc=Perseus%3Atext%3A1999.04.0073%3Aentry%3Dq eo%2Fs))
Ezra Abbot, Thomas Sheldon، Green Charles و Frederic Hudson نیز در
دیکشنری نقادانه یشان (A critical Greek and English concordance of the
New Testament) معنای بنیادین تئاس "خدا" دانسته اند.
در خود عهد جدید، واژه ی تئاس 1320 مرتبه در خطاب به خدای راستین و ذات
اقدس الهی و احتمالا، حدود 13 مرتبه در خطاب به خدایان کذاب به کار گرفته
شده است. (منبع
(http://www.blueletterbible.org/lang/lexicon/lexicon.cfm?Strongs=G2316&t=KJV))
خارج از عهد جدید چطور؟
یونانیان باستان این کلمه را چگونه تعریف مینمودند؟
ارسطو مینویسد:بدون شک، «تئاس»، علت اصلی میباشد، که به صورت [علت العلل و
علت حرکت]، عمل می نماید. (Aristot. Eud. Eth. 2.1222b. 20)
«تئاس» چنان کامل است که نمیتوان به چیز دیگری [برتر از او] تصور کرد. (Aristot. Eud. Eth. 7.1245b)
در جهان همه چیز توسط «تئاس» به حرکت در می آید... پس آیا چیزی جز «تئاس»
میتواند والاتر از خرد و اندیشه باشد؟ (Aristot. Eud. Eth. 8.1248a)
«تئاس» به هیچ چیزی نیازمند نیست (Aristot. Eud. Eth. 8.1249b)
مترجم که چه عرض کنیم، هر انسان سلیم عقلی نیز متوجه خواهد شد که «تئاس»
یونانی ارسطو چیزی جز "خدا" در پارسی و "الله" در عربی نمیباشد.
ما به همین اسناد بسنده میکنیم و نتیجه میگیریم که معنای بنیادین تئاس نمیتواند چیزی جز "خدا" یا "الله" باشد.
بر این اساس، اگر آیه ای با واژه ی "تئاس" پیدا شود، و از سیاقش نیز مشخص
نباشد که مظور از تئاس چیست، فرض بر آن خواهد بود که منظور "خدا" است.
سند دوم ما در جهت اثبات "معنای بنیادین تئوس/الوهیم=خدا" سوال ساده و کارساز فوق است.
براستی اگر معنای بنیادین تئاس، خدا نیست، پس چه واژه ی یونانی دیگری این
معنا را به دوش خود می کشد؟ در عهد جدید هر جایی که از معنای عام "خدا"
استفاده شده، بلااستثناء واژه ی تئاس نیز در آنجا به چشم میخورد.
و این قضیه میتواند محکمترین دلیل بر موضع ما باشد.
بخش نخست استدلال، از برجسته ترین لغت نامه های موجود یونانی غیر کتاب
مقدسی میباشند (تا زیاده گویی نشود که مسیحیان برای مواضعشان چنین کرده
اند!). ما از جناب سپهر، درخواست نمودیم تا دیکشنریی مطرح کنند یا ترجمه
ای بیاورند که تئوس را به خدا ترجمه نکرده باشد. ایشان از قضا، از لغتنامه
ای استفاده کردند که در خط اول نقل قولشان، تئوس را به خدا ترجمه کرده
بود!:theós in the Usage of Secular Greek. The word theós is used in both
singular and plural, definite and indefinite, often with little
distinction of sense between the gods, god, the god, and the
godheadهمچنین توجهتان به این جدول از همان دیکشنری و همان مدخل جلب میکنم
که "خدا" را تنها معنی (اصلی/بنیادین) "تئاس" و مشتق های آن دانسته است.
(فرتور به کتاب لینک شده است) (همچنین کل مدخل در سیاق کتاب خوانده شود):
http://grzt7a.bay.livefilestore.com/y1pi7b7OGIY9mireiSa0MjjC4WfDV8DVxkVloXElt8weQB4saT
2N-AzDuMd4Fk9rP09T-FYoUsjPQRwoJ2j_qab_-fgNmeECPsU/god.bmp
(http://books.google.com/books?id=ltZBUW_F9ogC&pg=PA323&dq=%22The+gods+are+a+given+factor%22&ei=csfKSoPwJ5KWlQTnlbm8Aw#v=onepage&q=&f=false)
چنانچه مشاهده می شود، کلمه تئوس در یونانی و از دید یونانی زبانان، معانی
متعددی غیر از خدا دارد. نیروهای آسمانی هم تئوس خوانده می شوند، قهرمانان،
افراد خارق العاده، حاکمان، نیروهای غیر فیزیکی و بسیاری چیزهای دیگر نیز
تئوس خوانده می شوند! آنها نیروهایی نامتناهی و نمیرا هستند، اما همچون خود
ما هستند!، آنها شکل انسانی دارند، آنها خالق دنیا نیستند! بلکه در آن
زندگی می کنند!یا شما قادر به خواندن زبان انگلیسی نیستید، یا اینکه تصور
کرده اید که خوانندگان سواد انگلیسی ندارند و متوجه کتمان و تحریفتان
نخواهند شد!
فراز دیکشنری مد نظر، نمی گویند که در زبان یونانی، تئوس به معنای نیروهای
آسمانی و فیزیکیست، لکن میگوید که در تفکر بت پرستانه و پنتئیستیک
یونانیان، نیروها و موجودات متعدد، خدا دانسته میشدند.
آری! اغلب یونانیان، برخلاف پیروان ابراهیمی، یک خدای قادر مطلق نداشته،
بلکه به دسته ای از خدایان که حال المپیان و خدایان زیر زمین و نیرو های
ماورالطبیعه ی آن دوره (که اکنون همگی شرح علمی دارند) باشند باور داشتند.
ولی چنین چیزی نه تنها به خداشناسی توحیدی کتاب مقدسی ربطی ندارد، بلکه
تاثیری به معنای بنیادین تئوس هم نمی گذارد!
تئوس به معنی خداست!حال چه بت پرستان، آن را در خطاب به موجودات متعددشان
بکار برند، چه ابراهیمیان، در خطاب به خدای واحدشان، این واژه همچنان به
معنی خدا خواهد بود.
اتفاقا جالب است که همان دیکشنری در مدخل خداشناسی یهودی، صفحه ی 325 سخن
ما را تایید کرده و مینویسد که خدای اسرائیل هیچ پیوندی به این نیرو های بت
پرستانه ی یونانی نداشته. و در صفحه ی 324 نیز مینویسد:God and Yahweh are
obviously the same
خدا و یهوه، (در تفکر یهودی) آشکارا یک چیز هستند
سپس در جواب به نقل قول هایمان از ارسوط، که همچنان معنای خدا را به واژه ی تئوس میدهد، عرض کردند:
اما بحث اصلی آن است که شما بر اساس روش بحثی که ما در ابتدای بحث برگزیده
ایم(scriptural reasoning) باید بر مبنای عهد عتیق و اناجیل ثابت کنید که
تئوس لایق پرستش است و خداوند در این کتابها دستور به پرستش تئوس را داده
است! نه بر اساس نظر افلاطون و فرهنگ نویسان!در صورتی که ادعای "تئوس به
معنای خدا نیست" یک ادعای کاملا زبان شناختی یونانی بوده و نه یک ادعای
کتاب مقدسی! پس لزومی بر استفاده ی کتاب مقدس، به تنهایی، نیست.
اینکه عبری زبانان به موجودات متنوعی الوهیم می گفته اند و یکی از آنها یهوه استچنین نیست!
یهوه در باور عبرانی و همچنین مسیحی، نه یکی از خدایان، بلکه تنها خدا یا
به قول شما تنها الوهیم است:خداوند پادشاه اسرائيل و يهوه صبايوت كه ولّي
ايشان است چنين ميگويد: من اوّل هستم و من آخر هستم و غير از من خدايي
نيست. (اشعیا 44: 6 - ترجمه ی قدیم)
من يهوه هستم و ديگري نيست و غير از من خدايي ني. (اشعیا 45: 5 - ترجمه ی قدیم)
بر خدای یکتا، آن پادشاه سرمدی، نامیرا و نادیدنی، تا ابدالآباد حرمت و جلال باد؛ آمین! (اول تیموتائوس 1: 17 - ترجمه ی هزاره ی نو)
واژه ی عبری بکارگرفته شده که به عبارت فارسی "غیر از" ترجمه شده، زولَتی
[זוּלָתִ֥י - Strong's H2108] میباشد که معنای یکتا بودن موصوف را
میرساند. نمونه ی آن را می توان در برگرفته های زیر هم مشاهده کرد:و چون
تمامي اسرائيل شنيدند كه يَرُبْعام مراجعت كرده است، ايشان فرستاده، او را
نزد جماعت طلبيدند و او را بر تمام اسرائيل پادشاه ساختند، و غير از
(זולתי) سبط يهودا فقط، كسي خاندان داود را پيروي نكرد. (1 پادشاهان 12: 20
- قدیم)
و خداوند با شما از ميان آتش متكلّم شد، و شما آواز كلمات را شنيديد،
ليكن صورتي نديديد، بلكه فقط (זולתי) آواز را شنيديد. (تثنیه 4: 12)
من کماکان از شما استدعا دارم آیه ای را که در کتاب مقدس دستور به پرستش
تئوس داده است را بیاورید تا مشخص شود که ادعایی که می کنید صحیح است!
اگر تئوس خداست، اگر الوهیم خداست، در کجای عهد عتیق، در کجای اناجیل به
شما دستور داده شده است که تئوس را بپرستید؟؟؟آیات را ارائه دادیم:”خداوند،
خدای خود را بپرست و تنها او را خدمت کن (λατρεύσεις).“ (متی 4: 10)
خدا به او فرمود: .... ”من بر آن قوم که ایشان را به بردگی میکشند، مکافات
خواهم رسانید، و پس از آن، قوم من آن سرزمین را ترک خواهند گفت و مرا در
این مکان عبادت خواهند کرد.(λατρευσουσιν)" (اعمال 7: 6-7)
پس چون پادشاهیای را مییابیم که تزلزلناپذیر است، بیایید شکرگزار باشیم و
خدا را با ترس و هیبت عبادتی پسندیده نماییم (λατρευωμεν) (عبرانیان 12:
28)
همچنین مکاشفه 7: 15 ؛ 22: 3 ؛ رومیان 1: 9 ؛ فیلیپیان 3:3 و ....
شما البته سه آیه آوردید، دو تا از آنها که از بحث ما خارج است، چرا که به
کتاب اعمال و نامه های پولس در عهد جدید تعلق داردما شش آیه ی کتاب مقدسی
از پنج سنت رسولی (سنن متیی، لوقایی، یوحنایی، پولسی و رساله ی عبرانیان)
آورده ایم که اساس مسیحیت و نیز اناجیل میباشند. پس کاملا به بحث مرتبط
اند!
همچنین خود شما مستقیما عرض کردید که "دلیل نمی تواند خارج از کتاب مقدس
باشد!" و اتفاقا از رساله ی پولس به قرنتیان هم نقل نمودید. مشخصا آیات ما
نیز جزو کتاب مقدس بوده و قابل نقل در این تاپیک هستند!
(متی 4: 10) که یونانی همان آیه شماع، مهمترین آیه توحید در تورات و انجیل است! که جناب شینبت هم آوردند و پاسخ آن را عرض کردم!
که در آن دستور به پرستش یهوه داده شده است نه تئوس! و یکی از صفات یهوه در
آن الوهیم بودن یا تئوس بودن وی اطلاق شده است! در این آیه هم البته از
واژه "تون-تئوس" استفاده شده است! یعنی یهوه، یک الوهیم و یک تئوس خاص است و
تنها و تنها باید او را بپرستیم!خوب مگر چیزی غیر از این انتظار داشتید؟!
سپهر گرامی! شما در حال گفتگو با یک مسیحی هستید نه یک مشرک!
من نیز همچون شما، باور دارم که یهوه به تنهایی سزاوار پرستش است! حال شما
از من آیه ای میخواهید که دعوت به پرستش خدایان کذاب کرده باشد؟!
حاشا و کلا!
ما به حکم کتاب مقدس، تنها خدای موجود، یعنی یهوه را، در تثلیثِ: خودش ،
کلمه ی ذاتیش و روح ذاتیش، می پرستیم و تعلیمی بر خلاف این را شرک محض تلقی
خواهیم کرد.
لذا مدعای شما از این آیات استخراج نمی شود! شما باید آیه ای را ارایه کنید
که دستور به پرستش تئوس داده باشد! اما آیه ای که آوردید دستور به پرستش
یهوه می داد، که یک تئوس خاص است! نه هر تئوسی!گفتیم که ما به وجود "هر خدا
یا تئوسی" باور نداریم!
اعتقاد نامه ی ما، صرفا به یک خدا که همانا یهوه باشد اقرار کرده و آیات نیز در خطاب به عبادت به این خدای یگانه ارائه شدند.
دوم قرنطیان 4: 4
4 که درایشان خدای(هو-تئوس) این جهان فهم های بیایمانشان راکور گردانیده
است که مبادا تجلی بشارت جلال مسیح که صورت خدا(تون-تئون)ست، ایشان را روشن
سازد. آیا به نظر شما خدای این جهان ابلیس است؟؟؟
بنده در خصوص آیه ی مد نظر، شما را به این مقاله
(http://www.rctr.org/journal/8.pdf) از پروفسور Donald E. Hartley ارجاع
داده بودم.
اسنادی که نشان میدهند که این آیه در خصوص یهوه آمده، بیش از اسنادی اند که مدعی مورد خطاب واقع شدن ابلیس در این آیه میباشد.
به این خاطر این آیه محتملا در اشاره به یهوه است. بزرگترین مفسران اولیه ی
کتاب مقدس، همچون دیدیموس نابینا، سیریل اورشلیم و آمبروسیستر (هرسه از
قرن چهارم م.) نیز با ما همسو اند. نظر هیپولیتوس (قرن دوم م.) نیز به موضع
ما نزدیک است.
....
دلیل دیگری هم برای اثبات تئاس=خدا، مطرح شده بود که هیچ پاسخی به آن داده نشده:
در عهد جدید واژه ی تئاس حدود 1340 بار بکار گرفته شده و تنها حدود 4 بار
به معنای غیر-خدا استفاده شده است (یوحنا 10: 34 ، 35 ؛ اعمال 12: 22 ، 1
قرنتیان 8: 5 ؛ دو مورد آخر اگر به معنای "خدایان کذاب" باشند، تعداد معانی
غیر-خدا به دو مرتبه کاهش خواهد یافت. همچنین فراز هایی همچون 2 قرنتیان
4:4 مورد مناقشه اند. رجوع کنید به این مقاله
(http://www.rctr.org/journal/8.pdf) از پروفسور Donald E. Hartley )
در زبانی دیگر، واژه ی تئاس در عهد جدید، حدود 99.70 درصد به معنای عام
"خدا" استفاده شده است. براستی تا چه حد میتوان بی انصاف بود تا تنها آن
0.3 درصد استفاده از تئاس را، معنای بنیادینش در عهد جدید بدانیم؟
پیروز باشید:icon_gol:
بدرود.
shinbet
03-01-2010, 09:06 AM
سپهر
جان مسیح یک شخصیتی بر مبنأ کتاب مقدس دارد که بنا بر آن مسیح خدا است ،
عیسی نام زمینی این خدا در جسم بود ، این اقنوم دوم قبل از اینکه جسم
بپوشد بود ، در انجیل یوحنا ۵:۱۷ عیسی مسیح در دعا به خدای پدر میگوید:" و
الا´ن تو اي پدر مرا نزد خود جلال ده، به همان جلالي كه قبل از آفرينش
جهان نزد تو داشتم." این آیه به ما میآموزد که عیسی مسیح قبل از تولد و
قبل از افرینش جهان وجود داشته و دارای جلال بوده است.عیسی مسیح از ازل
بود ، از زمانی که خدای پدر بود ، مسیح نیز در آغوش او بود (یوحنا ۱:۱۸)
خدای پدر را هیچ کس ندیده است ولی مسیح که با پدر بوده است او را نمایان
میکند ، نویسنده رساله به عبرانیان به ما میگوید که عیسی فروغ جلال و خاتم
جوهر خدا است(عبرانیان ۳:۱) ، یعنی در واقع خدای پدر هرچه را که داشته به
ما داده است.عیسی مسیح صفات کامل یهوه را دارا بود ، چه کسی به غیر از
خدا میتواند گناهان را ببخشد؟ آیا به غیر از خدا؟ عیسی مسیح گناهان را
میبخشید(متّی ۹: ۲-۶ ، مرقس ۷:۲)، و مهم تر از همه عیسی مسیح مورد پرستش
قرار گرفت و آن را پذیرفت (متّی ۹:۲۸ ، لوقا ۵۲:۲۴)
عیسی خود را پسر خدا میخواند(لوقا ۲۲: ۷۰-۷۱). در مذهب یهود پسر کسی بودن
به معنی شباهت عمیق و نیز امکان بهرهمند شدن از اقتدار آن شخص و در نهایت
نیز وارث بودن وی است. بنابراین وقتی عیسی خود را پسر خدا میخواند و ما
نیز او را به همین نام میخوانیم به این معنی است که او شباهت عمیق و بی
مانندی با خدای پدر دارد و صاحب همه آن چیزهایی هست که متعلق به خدای پدر
است و این اصطلاح دقیقا به الوهیت مسیح اشاره دارد.
۲ منبع نیز به شما معرفی میکنم تا مطالعه کنید ، جمله" من هستم آنچه هستم"
در آئین یهود مختص به خدا است ، در این لینک
(http://www.answering-islam.org/Who/i_am.html) میتوانید آن را بخوانید.
همچنین این کتاب
(http://books.google.ca/books?id=sTg1zmwBnVEC&printsec=frontcover&dq=Trinity+in+the+old+testament&cd=8#v=onepage&q=&f=false)
نیز که نوشته پروفسور فورد ویلسون است ، مرجع کاملی از تعلیم تثلیث در
عهد عتیق است که توصیه میکنم مطالعه کنید
اینها توضیح کوتاهی از این هست که چرا مسیحیان ، عیسی را یهوه میدانند ،
کتابهای بسیاری در این زمینه نوشته شده است که از حوصله این بحث خارج است ،
تلاش من در اینجا نیز این نیست که چیزی را اثبات کنم ، بلکه آن را به
طوری که هست توضیح دهم. پست بعدی من در مورد وقایع آخر زمان از دیدگاه کتاب
مقدس خواهد بود ، به نظرم بحث در مورد تثلیث تا اینجا کافی است ، در
انتهای این گفتگو بدون اینکه پستها را ویرایش کنیم از روی آنها قضاوت
میکنیم.
با سلام
جناب سینبت،
شما استدلالات مرا بدون پاسخ گذاشتید!
همانطور که عرض کردم اینکه مسیح برخی صفات خدا را داشته باشد، دلیل نمی شود که خدا باشد.
قبول دارم که کلمه پیش از خلقت جهان بوده است، اما به قول آریوس آغازی بوده
است(دقت کنید زمان نه) که در آن آغاز یهوه، کلمه را خلق کرده است، و این
دلیل الوهیت کلمه نیست!
قبول دارم که عیسی از بخشیده شدن گناهان انسانها خبر داده است، اما این دلیل الوهیت وی نیست!
من همانطور که عرض کردم قبول دارم که عیسی مسیح الوهیم و بنی الوهیم بوده است!
اما الوهیم ها و بنی الوهیم متعددی در کتاب مقدس معرفی شده است و این نه جرم است و نه کفر و خود عیسی مسیح نیز این را فرمود:
یوحنا 10
31 آنگاه یهودیان باز سنگها برداشتند تا او راسنگسار کنند.
32 عیسی بدیشان جواب داد: «ازجانب پدر خود بسیار کارهای نیک به شما نمودم. به سبب کدامیک از آنها مرا سنگسار میکنید؟»
33 یهودیان در جواب گفتند: «بهسبب عمل نیک، تو را سنگسار نمی کنیم، بلکه بهسبب کفر، زیرا توانسان هستی و خود را خدا(تئوس) میخوانی.»
34 عیسی در جواب ایشان گفت: «آیا در تورات شما نوشته نشده است که من گفتم شما خدایان(تئوس) هستید؟
35 پس اگر آنانی را که کلام خدا بدیشان نازل شد، خدایان(تئوس) خواند و ممکن نیست که کتاب محو گردد،
36 آیا کسی را که پدر تقدیس کرده، به جهان فرستاد، بدو میگویید کفر میگویی، از آن سبب که گفتم پسر خدا(تئوس) هستم؟
37 اگر اعمال پدرخود را بهجا نمی آورم، به من ایمان میاورید.
38 ولکن چنانچه بهجا میآورم، هرگاه به من ایمان نمی آورید، به اعمال ایمان
آورید تا بدانید و یقین کنید که پدر در من است و من در او.»
39 پس دیگرباره خواستند او را بگیرند، اما از دستهای ایشان بیرون رفت.
چنانکه می بینید مولایم عیسی مسیح خود به این حقیقت که تئوس خوانده شدن دلیل بر الوهیت نیست استدلال کرده اند.
همچنین عیسی مسیح، هیچ گاه نه مورد پرستش قرار نگرفت و نه آن را پذیرفت!
واژه ای که در آیات چندی به پرستش ترجمه شده است، به معنی سجده کردن است و
سجده کردن با پرستش کردن دو چیز است، در قرآن برادران یوسف، یوسف را سجده
می کنند و این جهت تعظیم وی و پرستش خداوند است و مانعی ندارد.
شما مدعی شدید:
عیسی مسیح صفات کامل یهوه را دارا بوداما برای این ادعای خود هیچ دلیلی از کتاب مقدس نیاوردید!
و البته که نمی توانید بیاورید!
ضمنا همانطور که توافق کردیم، این پست در صدد یافتن تضادهای احتمالی تعالیم
عهد عتیق و اناجیل با قرآن است که تاکنون هر آنچه مطرح شده است، پاسخ داده
شده است و هیچ موردی از تعارض تعالیم این کتب مقدس و بزرگ و این انوار
الهی که در اختیار بندگانش قرار گرفته شده است دیده نشده است.
همه تعارضاتی که به نظر شما رسیده بود، یا ناشی از استنتاجات اشتباه خود شما بود یا ناشی از ترجمه های اشتباه.
همانطور که عرض شد هیچ آیه ای از عهد عتیق و اناجیل دستور به پرستش هیچ کسی
جز یهوه را نداده است و عیسی و روح القدس در این دایره گنجانده نشده اند!
دوست من!
بر مبنای چهار اصل، تفسیری توحیدی از کتاب مقدس ارائه می کنم:
1- تنها موجود لایق پرستش یهوه است!
2- الوهیم ها یا تئوس های متعددی در کتاب مقدس است، انبیاء، قضات، موسی،
عیسی، روح القدس، ارواح و حتی ابلیس در کتاب مقدس الوهیم یا تئوس خوانده
شده اند.
3- داشتن برخی صفات یهوه، مثل خلق کردن، مثل بخشش گناهان، مثل خلود، مثل وجود، دلیل بر لایق پرستش بودن نیست!
4- پولس یک فیلسوف و یک نبی دروغین است! تعالیم وی هیچ نسبتی با تعالیم
عیسی مسیح ندارد! او همه شریعت را فسخ کرد و عیسی را خدا دانست! چنین
تعالیمی در اناجیل عیسی مسیح وجود ندارد.
دوست یهودی من، چیزی به من می گوید، شما سه اصل اول را قبول دارید، چرا که
همگی کاملا منطقی و عاقلانه است. و اگر به واقع مسیحی باشید، نه پولسی،
چهارمی را نیز قبول خواهید داشت.
در انتظار پست بعدی شما هستم.
با نهایت احترام
سپهر محمدی
shinbet
03-01-2010, 10:16 AM
پس
این همه آیه و دلیل و برهان برای الوهیت مسیح از عهد عتیق و اناجیل
آوردیم ، انگاری فقط قصه حسین کرد شبستری را تعریف کردیم و
بس!...:icon_surprised:شما صحبتهای من را قبول نمیکنید تشریف ببرید به
کنیسای یوسف آباد تهران ، به منابع یهودی مراجعه کنید ، ببینید که جمله من
هستم یعنی چه! من ۲۰۰۰ خط هم اینجا از اناجیل و عهد عتیق آیه بیاورم باز
شما سخن خود را تکرار خواهید کرد که عیسی ادعای خدایئ نکرد. این بحث پولسی
را نیز بار اول هست نیز که میشنوم ، کسی اینجا پیرو پولس رسول یا یوحنا و
غیره نیست ، در مسیحیّت قدیس به معنی امامان شما معنی نمیدهد که از آنها
پیروی کنیم ، رهبر و نجات دهند ما فقط عیسی مسیح خداوند است ، اعتقاد به
حقانیت کتاب مقدس که شامل ۱۳ رساله پولس رسول نیز میشود نیز با قدرت روح
به دست آماده است و نه بشر که ما آن را از دست بدهیم ، البته یک سوال ،
نویسنده رساله به عبرانیان مشخص نیست که چه کسی هست ، ( به احتمال زیاد
پولس است) اگر در آینده مدارکی دال بر تایید این مساله به دست آمد ، نظر
کنونی شما در مورد رساله به عبرانیان تغییر میکند؟
دوست من،
جناب فیلیپ!
شما به دید خود دو سند محکم ارائه کردید که ثابت کنید تئوس به معنی عام
خداست! و الهیات کتاب مقدسی خود را بر مبنای آن استحکام بخشیدید!
یکی اینکه:
اگر آیه ای با واژه ی "تئاس" پیدا شود، و از سیاقش نیز مشخص نباشد که مظور
از تئاس چیست، فرض بر آن خواهد بود که منظور "خدا" است.و دوم اینکه:
براستی اگر معنای بنیادین تئاس، خدا نیست، پس چه واژه ی یونانی دیگری این
معنا را به دوش خود می کشد؟ در عهد جدید هر جایی که از معنای عام "خدا"
استفاده شده، بلااستثناء واژه ی تئاس نیز در آنجا به چشم میخورد.
و این قضیه میتواند محکمترین دلیل بر موضع ما باشد.چنانکه می بینید محکم ترین دلایل دوست ما، بر نادانیهای ایشان مبتنی است!!!!
یعنی اگر جایی از سیاق آیه برای ایشان مشخص نباشد که منظور از واژه ای چیست، پس آن واژه، حتما خداست!!!!
یا به دلیل اینکه ایشان هیچ واژه ای در یونانی نیافته اند که معادل خدا باشد، پس حتما تئوس معادل خدا است!!!
بی پایه بودن چنین استدلالاتی برای یافتن مهمترین و کانونی ترین واژه در کتاب مقدس، بر هر بیننده منصفی، روشن است!
حال آنکه بنده بر اساس متن کتاب مقدس تنها و تنها "یهوه" را خدا می دانم ودر این موضوع از هیچ ظن و گمانی تبیعیت نمی کنم.
قرآن به روشنی این روش تحلیل را محکوم کرده است:
و [بعضى] از آنان بىسوادانى هستند كه كتاب [خدا] را جز خيالات خامى
نمىدانند، و فقط گمان مىبرند. (2:78)ایشان و دوست یهودی مسیحی ما ضمنا
تایید کردند که 6 واژه "ال و اله و الوه و الوهیم و یهوه و ادونای" در کتاب
مقدس فارسی به دو واژه خدا و خداوند ترجمه شده اند.
و این به دید بنده یعنی بزرگترین تحریف در ترجمه مهمترین کلمه کتاب مقدس!
بنده ادعا کردم که یهوه اسم خاص خداوند است، اما پاسخ جناب فیلیپ در مورد این سوال که پس خدا به معنای عام کدام واژه است چیست؟
البته من دلیلی نمی بینم که سوالات ایشان را پاسخ دهم، چرا که در این پست
بناست ایشان تعارضات عهد عتیق و اناجیل را با قرآن نشان دهند، نه اینکه به
سوال در مورد کتاب مقدس خودشان بپردازند! اما باز برای اینکه شبهه ایشان
بدون پاسخ نماند، این سوال را بر اساس دانش مختصر خودم پاسخ می دهم.
از میان 6 واژه فوق، 4 واژه است که در ترجمه فارسی قدیم مستقیما به "خدا" و
در ترجمه انگلیسی به "god" و در ترجمه یونانی سبعینه به "تئوس" ترجمه می
شود. آن چهار واژه "ال و اله و الوه و الوهیم" است.
اما به راستی کدامیک از این چهار واژه به معنی عام خداست؟
"الوهیم" جمع "الوه" است و همین کافی است تا بدانیم که "الوه" نیز مثل
"الوهیم" به معنی عام خدا نیست بلکه به معنی موجودات فرا انسانی است. "ال"
نیز در برخی موارد در مورد فرشتگان به کار رفته است، تنها واژه ای که در
این میان باقی می ماند واسطه العقد همه ادیان ابراهیمی است و آن واژه ای
نیست جز:
אלה (عبری)
ܐܠܗ (سریانی)
اله (عربی)
مقایسه زبانشناسی واژه اله و الوهیم به روشنی نشان می دهد که واژه اله هیچ
معنای دیگری جز خدا ندارد، حال آنکه واژه الوهیم معانی متنوعی دارد:
اله:
http://www.blueletterbible.org/lang/lexicon/lexicon.cfm?Strongs=H426&t=KJV
الوهیم:
http://www.blueletterbible.org/lang/lexicon/lexicon.cfm?Strongs=H430&t=KJV
همچنین اله در عهد جدید سریانی:
http://www.dukhrana.com/lexicon/word.php?adr=2:904&font=Estrangelo+Edessa&size=150%
http://www.dukhrana.com/lexicon/word.php?adr=2:907&font=Estrangelo+Edessa&size=150%
دوست مسیحی تثلیثی ما بلافاصله پاسخ خواهند داد این واژه به صورت بسیار
معدود در کتاب مقدس به کار رفته است! اما پاسخ بنده آن است که در اکثر
جاهای که در دیکشنری استرانگ در زمان اضافه شدن کلمه ای به این واژه، واژه
الوهیم شناسایی شده است، این در واقع واژه "اله" است که در آنجا استفاده
شده است و دوستان مسیحی ما به دلایل متعددی که خواننده از آن بهتر مطلع
است، آن را منشعب از واژه "الوهیم" دانسته اند در حالیکه به سادگی می توان
با یک تفاوت قرائت آن را منشعب از واژه "اله" دانست!
توجه داشته باشید که نسخ قدیمی کتاب مقدس، مصوت نداشته است!
در مورد واژه زوله، در جای دیگری توضیح داده بودم که از معانی اصلی این
واژه "در کنار" یا "beside" است که در ترجمه شاه جیمز تقریبا همه جا(تز
جمله آیاتی که دوست ما آورد) به همین معنی استفاده شده است.
http://www.blueletterbible.org/lang/lexicon/lexicon.cfm?Strongs=H2108&t=KJV
و معنی آیاتی که دوست ما آوردند آن است که هیچ الوهیمی در کنار و در سطح
یهوه وجود ندارد! نه اینکه اساسا هیچ الوهیمی وجود ندارد! چرا که خود کتاب
مقدس وجود الوهیم های متعدد را تایید می کند!
دیکشنری یونانی که موضوع بحث ما نبود هم، به روشنی نشان داد که یونانیان
معانی متنوعی برای تئوس قائلند که یکی از آن خدایان بوده است.
دوست ما فرمودند:
ما به حکم کتاب مقدس، تنها خدای موجود، یعنی یهوه را، در تثلیثِ: خودش ،
کلمه ی ذاتیش و روح ذاتیش، می پرستیم و تعلیمی بر خلاف این را شرک محض تلقی
خواهیم کرد.
دوست من، این که شما چه چیزی را شرک می دانید مهم نیست! مهم آن است که کتاب
مقدس پرستش مردها(که عیسی مرد بود) و الوهیمها غیر یهوه(که عیسی الوهیم
بود) را کفر و شرک دانسته است و آیات آن را باز هم ارایه می کنم:
تثنیه 4
15 پس خویشتن را بسیار متوجه باشید، زیرادر روزی که خداوند(یهوه) با شما در حوریب از میان آتش تکلم مینمود، هیچ صورتی ندیدید.
16 مبادا فاسد شوید و برای خود صورت تراشیده، یا تمثال هر شکلی از شبیه ذکور یا اناث بسازید.
17 یا شبیه هر بهیمهای که بر روی زمین است، یا شبیه هر مرغ بالدار که در آسمان میپرد.
18 یا شبیه هر خزندهای بر زمین یا شبیه هرماهیای که در آبهای زیر زمین است.
19 و مبادا چشمان خود را بسوی آسمان بلند کنی، و آفتاب و ماه و ستارگان و
جمیع جنود آسمان را دیده، فریفته شوی و سجده کرده، آنها را که یهوه خدایت
برای تمامی قومهایی که زیر تمام آسمانند، تقسیم کرده است، عبادت نمایی.دوست
ما به خوبی می بیند که در تعالیم عهد عتیق و اناجیل نمی تواند اتهامات
تثلیثی خود را به کتاب مقدس وارد کند، لذاست که به تعالیم پولس بدعت گذار
متوسل می شود و همین است که عرض می کنم ایشان گویا بیش از آنکه مسیحی باشد،
پولسی است!!!!
اما من کلیمی، مسیحی، محمدی و مسلمان هستم و به همه تعالیم موسی و عیسی
مسیح، بر اساس همین تورات و انجیل موجود و همه تعالیم محمد بن عبدالله بر
اساس همین قرآن موجود ایمان دارم و هیچ تضادی بین آنها نمی یابم!
با احترام فراوان
سپهر محمدی
فیلیپ
03-03-2010, 07:22 AM
سپهر عزیز!
نخواندن پست ها، فهم نکردن استدلالات و سپس بی سواد خواندن من، در شأن یک گفتگوی دانش پژوهانه نیست! به مهر اصلاح شوید!
این سخن بنده، به عنوان یکی از دلایلم معرفی شده بود:
اگر آیه ای با واژه ی "تئاس" پیدا شود، و از سیاقش نیز مشخص نباشد که مظور
از تئاس چیست، فرض بر آن خواهد بود که منظور "خدا" است.
در صورتی که جمله فوق، نتیجه ی من بوده و نه سندم! این نتیجه از سلسله
مدارکی استخراج شده که نقل و حتی اشاره ای کوچک بدان ها، به مزاج سپهر
گرامیان خوش نیامده است!
اسنادی که به نتیجه ی فوق انجامیده اند، به قرار زیر بودند:دیکشنری غیر
کتاب مقدسی The Middle Liddell Greek-English Lexicon ، تئاس را به "خدا"
ترجمه کرده است:
I. God, Hom., both in general sense, Θεὸς
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=*qeo%5Cs&la=greek&prior=qeo/s)
δώσει
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=dw%2Fsei&la=greek&prior=*qeo%5Cs)
God will grant, and in particular sense, θεός
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=qeo%2Fs&la=greek&prior=dw/sei)
τις
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=tis&la=greek&prior=qeo/s)
a god ..
(منبع (http://www.perseus.tufts.edu/hopper/text?doc=Perseus%3Atext%3A1999.04.0058%3Aentry%3Dq eo%2Fs))
Georg Autenrieth یونانی دان معتبر نیز در دیکشنری غیر کتاب مقدیش، A
Homeric Dictionary for Schools and Colleges ، تئاس را به خدا ترجمه
میکند:θεός
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=qeo%2Fs&la=greek) ,
gen. and dat. pl. θεόφιν
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=qeo%2Ffin&la=greek&prior=qeo/s):
god (or goddess); of individual divinities, and
collectively, the deity, God, σὺν
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=su%5Cn&la=greek&prior=qeo/fin)
θεῷ
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=qew%3D%7C&la=greek&prior=su%5Cn),
ἄνευ
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=a%29%2Fneu&la=greek&prior=qew=%7C)
θεοῦ
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=qeou%3D&la=greek&prior=a%29/neu),
etc. Forms of the pl. are often to be read with synizesis, e.
g. θεοῖσιν
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/morph.jsp?l=qeoi%3Dsin&la=greek&prior=qeou=),
Od. 14.251
(http://www.perseus.tufts.edu/hopper/text?doc=Hom.%20Od.%2014.251&lang=original).
(منبع (http://www.perseus.tufts.edu/hopper/text?doc=Perseus%3Atext%3A1999.04.0073%3Aentry%3Dq eo%2Fs))
Ezra Abbot, Thomas Sheldon، Green Charles و Frederic Hudson نیز در
دیکشنری نقادانه یشان (A critical Greek and English concordance of the
New Testament) معنای بنیادین تئاس "خدا" دانسته اند.
در خود عهد جدید، واژه ی تئاس 1320 مرتبه در خطاب به خدای راستین و ذات
اقدس الهی و احتمالا، حدود 13 مرتبه در خطاب به خدایان کذاب به کار گرفته
شده است. (منبع
(http://www.blueletterbible.org/lang/lexicon/lexicon.cfm?Strongs=G2316&t=KJV))
خارج از عهد جدید چطور؟
یونانیان باستان این کلمه را چگونه تعریف مینمودند؟
ارسطو مینویسد:بدون شک، «تئاس»، علت اصلی میباشد، که به صورت [علت العلل و
علت حرکت]، عمل می نماید. (Aristot. Eud. Eth. 2.1222b. 20)
«تئاس» چنان کامل است که نمیتوان به چیز دیگری [برتر از او] تصور کرد. (Aristot. Eud. Eth. 7.1245b)
در جهان همه چیز توسط «تئاس» به حرکت در می آید... پس آیا چیزی جز «تئاس»
میتواند والاتر از خرد و اندیشه باشد؟ (Aristot. Eud. Eth. 8.1248a)
«تئاس» به هیچ چیزی نیازمند نیست (Aristot. Eud. Eth. 8.1249b)
مترجم که چه عرض کنیم، هر انسان سلیم عقلی نیز متوجه خواهد شد که «تئاس»
یونانی ارسطو چیزی جز "خدا" در پارسی و "الله" در عربی نمیباشد.
ما به همین اسناد بسنده میکنیم و نتیجه میگیریم که معنای بنیادین تئاس نمیتواند چیزی جز "خدا" یا "الله" باشد.
بر این اساس، اگر آیه ای با واژه ی "تئاس" پیدا شود، و از سیاقش نیز مشخص
نباشد که مظور از تئاس چیست، فرض بر آن خواهد بود که منظور "خدا" است.
همچنین:در عهد جدید واژه ی تئاس حدود 1340 بار بکار گرفته شده و تنها حدود 4
بار به معنای غیر-خدا استفاده شده است (یوحنا 10: 34 ، 35 ؛ اعمال 12: 22 ،
1 قرنتیان 8: 5 ؛ دو مورد آخر اگر به معنای "خدایان کذاب" باشند، تعداد
معانی غیر-خدا به دو مرتبه کاهش خواهد یافت. همچنین فراز هایی همچون 2
قرنتیان 4:4 مورد مناقشه اند. رجوع کنید به این مقاله
(http://www.rctr.org/journal/8.pdf) از پروفسور Donald E. Hartley )
در زبانی دیگر، واژه ی تئاس در عهد جدید، حدود 99.70 درصد به معنای عام
"خدا" استفاده شده است. براستی تا چه حد میتوان بی انصاف بود تا تنها آن
0.3 درصد استفاده از تئاس را، معنای بنیادینش در عهد جدید بدانیم؟
سند، دوم بنده، که سندی مستقل از مدارک فوق بوده، و به تنهایی قادر به
اثبات موضعم میباشد به قرار زیر بود:براستی اگر معنای بنیادین تئاس، خدا
نیست، پس چه واژه ی یونانی دیگری این معنا را به دوش خود می کشد؟ در عهد
جدید هر جایی که از معنای عام "خدا" استفاده شده، بلااستثناء واژه ی تئاس
نیز در آنجا به چشم میخورد.
و این قضیه میتواند محکمترین دلیل بر موضع ما باشد.
از جناح مخالف، تلاش بسیاری شد تا ساختار این سند را زیر سوال ببرند.
بنده را بی سواد خوانده و استدلال را هم ناشی از نادانیم دانستند! (البته
خوانندگان فرزانه، تفاوت هتاکی و زیر سوال بردن استدلال را بخوبی میداند!!)
مثل اینکه منظور جناب سپهر، این بوده که من در استدلالم مرتکب مغالطه ی
توسل به جهل (argument from ignorance) شده ام. در واقع ایشان تصور میکنند
که من، از گزاره ای مجهول نتیجه گرفته ام. در صورتی که به هیچ وجه چنین
نیست! گزاره های استدلال من همگی معلوم و اثبات شده اند!1. در عهد جدید
(یونانی)، هرجایی که به خدا (در معنای عام) اشاره شده، از واژه ی تئوس
استفاده شده است.
2. در نتیجه، در عهد جدید، تئوس به تنهایی به معنای عام خدا است.
گفتیم که ایشان برای تضعیف این استدلال، بایستی نشان دهند که واژه یا واژه های دیگری - بجز تئوس - به معنای خدا استفاده شده اند.
نخست گفتند:
البته من دلیلی نمی بینم که سوالات ایشان را پاسخ دهمکسی هم ایشان را مجبور نکرده تا پاسخ دهند.
ایشان میتوانند کل بحث را بی جواب باقی بگذارند و این هیچ ربطی به ما ندارد!
در ادامه سعی کردند که مثال نقضی بیاورند. تا نشان دهند که واژه های دیگر به به معنای عام خدا استفاده شده اند.
ولی نکته ی جالب آن بود که ایشان، بجای استفاده از عهد جدید یونانی، از عهد عتیق عبری استفاده کردند!
آن چهار واژه "ال و اله و الوه و الوهیم" است.
اما به راستی کدامیک از این چهار واژه به معنی عام خداست؟خوانندگان دقت
کنند که بنده هیچ اشاره ای به واژه ی خدا در زبان عبری نداشته ام!
استدلال حقیر، هیچ پیوندی به معادل های عبری برای واژه ی خدا، نداشته!
ما از واژه ی خدا در زبان یونانی و عهد جدید سخن میگوییم! و دلیل آوردن از
زبان های دیگر، از عبری بگیرد تا چینی نمیتواند هیچ ربط ممکنی به سخن من
داشته باشد!
(البته پاسخ ایشان مربوط به مبحث واژه ی خدا در زبان عبری را، به طور
گسترده در این تاپیک (http://www.iran-far.com/showthread.php?t=13336)
داده ام)
از این جهت، به روشنی مشخص شد که تئوس نمیتواند معنای بنیادینی جز خدا داشته باشد.
با آرزوی برکات؛
فیلیپ.
shinbet
03-03-2010, 11:22 AM
در
این بخش به تعالیم کتاب مقدس از وقایع آخر زمان خواهم پرداخت که اکثر
اینها یا در قرآن به کلّ نیست یا مخالف آن است، بهشتی که کتاب مقدس تعریف
میکند ۷۲ هوری باکره و قلمان ندارد.
در کتاب اعمال رسولان فصل اول میبینیم که در واقع صعود عیسی به آسمان ،
فرشتگان دربارهٔ بازگشت عیسی به زمین سخن گفتند. کلام خدا
میفرماید:"همینکه عیسی این را گفت، در حالیکه همه نگاه میکردند، بالا برده
شد و ابری او را از نظر ایشان ناپدید ساخت. هنگامیکه او میرفت و چشمان
آنان هنوز به آسمان دوخته شده بود، دو مرد سفید پوش در کنار آنان ایستادند
و پرسیدندای مردان جلیلی، چرا اینجا ایستاده اید و به آسمان نگاه میکنید؟
همین عیسی که از پیش شما به آسمان بالا برده شد، همانطوریکه بالا رفت و
شما دیدید، دوباره به همین طریق باز خواهد گشت." (اعمال ۱: ۹-۱۱). بر اساس
کلام خدا ، در حالیکه همه نگاه میکردند عیسی بالا برده شد و ابری او را
از نظر ایشان ناپدید ساخت.او همان عیسایی بود که ۳ سال و نیم با شاگردان
خود به نقاط مختلف رفته و به آنان تعلیم داده بود. او همان عیسایی بود که
پس از رستاخیز از مردگان، در مدت ۴۰ روز بر پیروان خود ظاهر شده بود ، بلی
، همان عیسی در مقابل چشم شاگردن خود ، به آسمان بالا برده شد، وقتی عیسی
به آسمان صعود کرد او را میدیدند تا اینکه ابری او را از نظر آنها ناپدید
ساخت.
بازگشت مسیح به تغییر و دگرگونی کلّ کائنات و پدید آمدن خلقتی جدید
منجرمیشود،خلقتی که در آن" موت نخواهد بود و ماتم و ناله و درد دیگر رو
نخواهد نمود"(مکاشفه ۴:۲۱).خود عیسی مسیح در سخنان خود در طول مدتی که در
جسم بود از بازگشت مجدد خود سخن گفت(متّی ۴۴:۲۴) . مسیح در مورد بازگشت
خود میگوید که این بازگشت به شکلی غیر منتظر و ناگهانی رخ خواهد داد."پس
بر حذر و بیدار شده دعا کنید زیرا نمیدانید که آن وقت کی میشود."(مرقس
۳۳:۱۳).
مسیح همچنین به ما تعالیم میدهد که قبل از بازگشت او وقایعای اتفاق خواهد
افتاد. جنگها ، زلزلهها و قحطیها خواهد بود(مرقس ۸:۱۳)، مثل اتفاقاتی که
در هایتی و شیلی اخیرا افتاده است و یا ظهور انبیای دروغین(متّی ۲۴:۲۴)
مانند محمد ، بهاالله ،جوزف اسمیت و غیره. عیسی وعده داد که میرود تا برای
ما در آسمان مکانی حاضر سازد و نیز گفت که باز میآیم و شما را برداشته با
خود خواهم برد تا ما در آسمان با او زندگی کنیم( یوحنا ۱۴: ۲-۳).
ربوده شدن کلیسا
عیسی همچنین به پیروانش وعده داد که آنها را در روز باز پسین بر خواهد
خیزانید(یوحنا ۶: ۳۹-۴۰ ، ۵۴). این قیام رخدادی ناگهانی خواهد بود، پولس در
اول تسالونیکیان ۴: ۱۳-۱۷ مینویسد که خدا آنانی را که در عیسی خوابیده
اند، با وی خواهد آورد، یعنی روح کسانی را که قبلا مرده اند.زیرا خود
خداوند با صدا و با آواز رئیس فرشتگان و با صور خدا از آسمان نازل خواهد شد
و مردگان در مسیح اول خواهند برخاست،آنگاه ما که زنده و باقی باشیم، با
ایشان در ابرها ربوده خواهیم شد تا خداوند را در هوا استقبال کنیم .
مردگان صاحب بدن جدیدی خواهند شد که نخواهند مرد و کسانی که زنده هستند
بدن قبلیشان به بدنی جدید متبدل خواهد شد ، این امر در لحظهای به مجرد
نواختن صور به وقوع خواهد پیوست( اول قرنتیان ۱۵: ۵۱-۵۳). عیسی مسیح نیز
همچنین در مورد یک صور بلند آواز سخن میگوید که هنگامی که وی فرشتگان خود
را میفرستد تا برگزیدگان را از سراسر جهان گردهم آورند، به صدا در خواهد
آمد(متّی ۲۴: ۳۰-۳۱). عیسی هشدار داد که از دو نفری که در یک بستر خفته
اند ( یا دو شخصی که در یک مزرعه کار میکنند ، یا دو نفری که با هم دستاس
میکنند) ، یکی به آسمان بر گرفته شده، دیگری بر زمین باقی خواهد ماند.
این مرحلهٔ اول از بازگشت مسیح خواهد بود که در لحظهای اتفاق خواهد افتاد
و ایمان داران قبل از به وقوع پیوستن مصیبت ۷ ساله به آسمان خواهند رفت.
حال قبل از این ۷ سال و در لحظهای در قبل از ربوده شدن کلیسا بدنهای ایمان
داران تغییر خواهد کرد ، در ادامه توضیح میدهم که این بدن تغییر یافته
چگونه خواهد بود.ربوده شدن کلیسا و بازگشت ثانوی مسیح در اصل ۲ اتفاق جدا
از هم هستند ، در ربوده شدن کلیسا غیر ایمان داران زنده بر روی زمین مسیح
را مشاهده نخواهند کرد و افراد غیر ایمان داری که فوت کرده اند نیز زنده
نخواهند شد ، ولی در بازگشت ثانوی مسیح برای سلطنت ۱۰۰۰ ساله تمامی جهان
او را مشاهده خواهند کرد و بعد از سلطنت ۱۰۰۰ ساله مسیح تمامی مردگان زنده
خواهند شد برای داوری نهایی...
بدنهای غیر فانی چگونه خواهد بود؟
۱.غیر فانی ( اول قرنتیان ۵۳:۱۵ ، مکاشفه ۴:۲۱ ، لوقا ۳۵:۲۰)
۲.بدنهای جلال یافته مریض نخواهند شد و هیچ ضرری به آنها نخواهد رسید (مکاشفه ۷: ۱۶-۱۷)
۳.روشن و نورانی خواهد بود ( متّی ۴۳:۱۳)
۴.این بدنها قادر خواهند بود در لحظهای از مکانی در عالم هستی به مکانی
دیگر بروند. (در این لینک (http://www.newadvent.org/summa/5084.htm) با
گستردگی بسیار در این مورد توضیح داده است)
البته شاید خصوصیاتهای دیگری نیز این بدن غیر فانی داشته باشد که من به خاطر ندارم ، جناب فیلیپ آگاهی بیشتری دارند.
خوب در این پست به طور خلاصه تا قبل از مصیبت عظیم ۷ ساله در زمین را
توضیح دادم که چه اتفاقاتی خواهد افتاد. موارد بسیار دیگری نیز هست که یک
به یک خواهم نوشت ، به جناب سپهر پیشنهاد میکنم تا اینجا اگر مخالفتی بر
این نوشتههای من دارند ، یعنی معتقد هستند که این تعالیم در کتاب مقدس
نیست(مثل نظر ایشان در مورد تثلیث که بحث کردیم و در آخر این تاپیک نتیجه
گیری خواهیم کرد) لطفا بیان کنند ، اگر موافق هستند و میگویند که این
تعالیم تا اینجا در قرآن نیز هست ، لطفا بگویند که کجای قرآن هست؟
دوست گرامی جناب فیلیپ!
من هیچ وقت شما را بی سواد ندانستم!
این استنتاج شما همچون دیگر استنتاجات شما از کتاب مقدس است که هیچ دلیل منطقی ندارد!
همچنین همه ما نادانیهایی داریم مگر غیر از این است، اما مبنی قرار دادن نادانیها برای استنتاج صحیح نیست!
شما به روشنی فرمودید:
اگر آیه ای با واژه ی "تئاس" پیدا شود، و از سیاقش نیز مشخص نباشد که مظور
از تئاس چیست، فرض بر آن خواهد بود که منظور "خدا" است.
و بنده نیز این را توسل به جهل دانستم!
یعنی اگر شما از سیاق آیه ای نفهمیدید که منظور از "تئوس" چیست نمی توانید ادعا کنید که منظور از آن "خدا" است!
چنانکه استدلال دیگر و مستحکمترین استدلال شما نیز همین بود.
دوست گرامی ما در مورد تضادهای عهد عتیق(عبری) و اناجیل(یونانی و سریانی) با قرآن (عربی) بحث می کنیم.
خوبی اناجیل آن است که دو نسخه یونانی و سریانی از آنها داریم. و بین محققین در مورد قدمت نسخه سریانی و یونانی مناقشه است.
اما شما به خوبی می دانید که عیسی مسیح چنین فرمود:
متی 15: 24
«فرستاده نشدهام مگر بجهت گوسفندان گم شده خاندان اسرائیل.»
و زبان بنی اسرائیل چه بود؟ غیر عبری و سریانی؟؟؟
و زبان عیسی چه بود؟ غیر عبری و سریانی؟
پس برای درک معنای دقیق کلمات عیسی باید به متن عبری عهد عتیق که پایه اناجیل است و متن سریانی اناجیل حتما مراجعه کرد.
و شما که از مادر سریانی زبان هستید به خوبی می دانید که "مریا" با "مر" و "اله" با "الها" فرقهایی از زمین تا آسمان دارند!
چنانکه در عبری، "یهوه" با "ادونای" و "اله" با "الوهیم" با یکدیگر چنین فرقهایی را دارند.
با احترام فراوان
سپهر محمدی
دوست گرامی جناب شینبت،
شما آیاتی از اناجیل آوردید، همچینین آیاتی خارج از اناجیل و عهد عتیق آوردید که از عنوان بحث خارج است.
البته من در هیچیک از آیاتی که آوردید اختلاف جدی با تعالیم قرآن نمی بینم.
از دید قرآن و اسلام:
عیسی مسیح، همچون حضرت ادریس(اخنوخ) که به آسمان صعود کرد، به آسمان صعود کرد.
عیسی مسیح زنده است و روزی به زمین باز خواهد گشت و دجال را از بین خواهد برد.
وقتی مسیح باز گردد رجعت برخی مردگان اتفاق خواهد داد.
حکومت الهی و صلح جهانی برای مدتها در زمین مستقر خواهد شد.
قیامت پس از آن اتفاق خواهد افتاد
و انسانهای صالح پس از آن زندگی جاویدان و بدون مرگی خواهند داشت.
ضمنا ذکر دمیده شدن چند باره در صور در قرآن نیز آمده است. حداقل دو بار
دمیده شدن در صور که بار دوم نشانه قیامت است در قرآن آمده است.
اما من واقعا متوجه تضاد این تعالیم قرآن با تعالیمی که شما از اناجیل ذکر کردید، نشدم!
کجای این تعالیم در تضاد با تعالیم قرآن است؟؟؟
آیا اگر دو کتاب آسمانی باشد و قسمتی از حقیقت در یکی و قسمتی دیگر از
حقیقت در دیگری باشد و این حقایق با هم در تضاد نباشد، بلکه مکمل یکدیگر
باشند این اشکالی دارد؟؟؟
خود ایشان قبول دارد که آنچه که ایشان آخرالزمان می خواند هزاران سال به طول می انجامد!
حال چگونه به این سادگی از اینکه ذکر برخی در قرآن آمده و ذکر برخی در انجیل مدعی تضاد بین آنها می شوند؟
آیا اتفاقاتی که بناست در هزاران سال بیافتد را چگونه از این بهتر می توان، در چند جمله تشریح کرد؟
دوست ما باید روشن کند کجای تعالیم اناجیل در مورد آخرالزمان، با تعالیم قرآن در مورد آخرالزمان در تضاد است؟
نه اینکه یک آیه را بیاورد و بگوید این آیه در قرآن نیامده است! اگر تعالیم
آیه ای در اناجیل مخالف و متضاد آیه ای در قران است، لطفا آن را ارائه
کنید!
با احترام فراوان
سپهر محمدی
shinbet
03-05-2010, 11:15 AM
دوست گرامی جناب شینبت،
شما آیاتی از اناجیل آوردید، همچینین آیاتی خارج از اناجیل و عهد عتیق آوردید که از عنوان بحث خارج است.
البته من در هیچیک از آیاتی که آوردید اختلاف جدی با تعالیم قرآن نمی بینم.
از دید قرآن و اسلام:
عیسی مسیح، همچون حضرت ادریس(اخنوخ) که به آسمان صعود کرد، به آسمان صعود کرد.
عیسی مسیح زنده است و روزی به زمین باز خواهد گشت و دجال را از بین خواهد برد.
وقتی مسیح باز گردد رجعت برخی مردگان اتفاق خواهد داد.
حکومت الهی و صلح جهانی برای مدتها در زمین مستقر خواهد شد.
قیامت پس از آن اتفاق خواهد افتاد
و انسانهای صالح پس از آن زندگی جاویدان و بدون مرگی خواهند داشت.
ضمنا ذکر دمیده شدن چند باره در صور در قرآن نیز آمده است. حداقل دو بار
دمیده شدن در صور که بار دوم نشانه قیامت است در قرآن آمده است.
اما من واقعا متوجه تضاد این تعالیم قرآن با تعالیمی که شما از اناجیل ذکر کردید، نشدم!
کجای این تعالیم در تضاد با تعالیم قرآن است؟؟؟
آیا اگر دو کتاب آسمانی باشد و قسمتی از حقیقت در یکی و قسمتی دیگر از
حقیقت در دیگری باشد و این حقایق با هم در تضاد نباشد، بلکه مکمل یکدیگر
باشند این اشکالی دارد؟؟؟
خود ایشان قبول دارد که آنچه که ایشان آخرالزمان می خواند هزاران سال به طول می انجامد!
حال چگونه به این سادگی از اینکه ذکر برخی در قرآن آمده و ذکر برخی در انجیل مدعی تضاد بین آنها می شوند؟
آیا اتفاقاتی که بناست در هزاران سال بیافتد را چگونه از این بهتر می توان، در چند جمله تشریح کرد؟
دوست ما باید روشن کند کجای تعالیم اناجیل در مورد آخرالزمان، با تعالیم قرآن در مورد آخرالزمان در تضاد است؟
نه اینکه یک آیه را بیاورد و بگوید این آیه در قرآن نیامده است! اگر تعالیم
آیه ای در اناجیل مخالف و متضاد آیه ای در قران است، لطفا آن را ارائه
کنید!
با احترام فراوان
سپهر محمدی
با درود.
پاسخ شما به این پست همان چیزی بود که من انتظار داشتم و بیان یک اختلاف
جدی بین تعالیم قرآن با کتاب مقدس و آن چگونگی رستاخیز مسیح از مرگ و رفتن
او به آسمان و تعلیم اسلامی زنده رفتن مسیح به آسمان مثل خنوخ که شما
نوشتید.خنوخ بر اساس کتاب مقدس قبل از اینکه بمیرد به آسمان رفت, " از راه
ایمان « خنوخ » بدون چشیدن طعم مرگ به حیات دیگر انتقال یافت. اثری از او
یافت نشد ، زیرا خدا او را برده بود چون پیش از آنکه به حیات دیگر انتقال
یابد ، کلام خدا در بارهً او شهادت داده گفته بود که او خدا را خوشنود
کرده است"(عبرانیان ۵:۱۱).
همچنین در سورهٔ نسأً آیه ۱۵۷ اینچنین میگوید: " و به سبب گفتارِ [سراسر
دروغ] شان که ما عیسی بن مریم فرستاده خدا را کشتیم. در صورتی که او
رانکشتند و به دار نیاویختند، بلکه بر آنان مُشتبه شد [به این خاطر شخصی
را به گمان اینکه عیسی است به دار آویختند و کشتند]؛ و کسانی که درباره او
اختلاف کردند، نسبت به وضع وحال او در شک هستند، و جز پیروی از گمان و
وهم، هیچ آگاهی و علمی به آن ندارند، و یقیناً او را نکشتند."
خوب این آیه قرآن مخالف تعالیم کتاب مقدس است ، بر اساس اناجیل خود عیسی
مسیح بر روی صلیب در خارج اورشلیم مرد و بعد از ۳ روز از مردگان برخاست.
مردن عیسی:
لوقا ۴۶:۲۳ و عيسي به آواز بلند صدا زده، گفت: «اي پدر به دستهاي تو روح خود را ميسپارم.» اين را بگفت و جان را تسليم نمود.
متّی ۵۰:۲۷ آنگاه عيسي فرياد بلند ديگري برآورد و جان سپرد.
یوحنا ۳۰:۱۹ چون عیسی سرکه را گرفت، گفت:<<تمام شد>> و سر خود را پایین آورده، جان بداد.
مرقس ۳۷:۱۵ پس عيسي آوازي بلند برآورده، جان بداد.
پس میبینیم که کتاب مقدس به صراحت تعلیم میدهد که خود عیسی بر روی صلیب
مرد،.( حال اینکه چرا مسیح باید میمرد و چرا باید از مردگان بر میخواست را
در بحث نجات در مسیحیّت و تفاوت آن با اسلام در بعد از بحث آخر زمان مطرح
خواهم کرد).
در کتاب انسانی تلمود نیز اشاره شده است که خود عیسی مصلوب شد.
«چنین تعلیم داده شدهاست:در شب عید فِصَح، یَشوع(تلفظ عبری نام عیسی) را
به دار آویختند. و یک منادی برای مدت چهل روز در مقابل او میرفت و میگفت:
«او قرار است سنگسار شود، زیرا مرتکب جادوگری شده، اسرائیل را گمراه
کردهاست. اگر کسی چیزی دارد که در دفاع از او بگوید، بیاید و شهادت خود را
ارائه دهد.» اما چون چیزی به نفع او یافت نشد، او را در شب عید فِصَح به
دار آویختند.»
رستاخیز عیسی از مردگان
متّی ۲۸: ۱-۷ و بعد از سَبَّت، هنگام فجرِ روز اوّل هفته، مريم
مَجْدَليّه و مريم ديگر بجهت ديدن قبر آمدند.كه ناگاه زلزلهاي عظيم حادث
شد از آنرو كه فرشته خداوند از آسمان نزول كرده، آمد و سنگ را از درِ قبر
غلطانيده، بر آن بنشست.و صورت او مثل برق و لباسش چون برف سفيد بود. و از
ترس او كشيكچيان به لرزه درآمده، مثل مرده گرديدند.امّا فرشته به زنان
متوجّه شده، گفت: «شما ترسان مباشيد!ميدانم كه عيساي مصلوب را ميطلبيد.در
اينجا نيست زيرا چنانكه گفته بود برخاسته است. بياييد جايي كه خداوند خفته
بود ملاحظه كنيد،و به زودي رفته شاگردانش را خبر دهيد كه از مردگان
برخاسته است. اينك پيش از شما به جليل ميرود. در آنجا او را خواهيد ديد.
اينك شما را گفتم.»
مرقس ۱۶: ۱-۷ پس چون سَبَّت گذشته بود، مريممجدليّه و مريم مادر يعقوب و
سالومه حنوط خريده، آمدند تا او را تدهين كنند. و صبح روز يكشنبه را
بسيار زود وقت طلوع آفتاببر سر قبر آمدند.و با يكديگر ميگفتند: «كيست كه
سنگ را براي ما از سر قبر بغلطاند؟»چون نگريستند، ديدند كه سنگ غلطانيده
شده است زيرا بسيار بزرگ بود.و چون به قبر درآمدند، جواني را كه جامهاي
سفيد دربرداشت بر جانب راست نشسته ديدند. پس متحيّر شدند.او بديشان گفت:
«ترسان مباشيد! عيسي ناصري مصلوب را ميطلبيد؟ او برخاسته است! در اينجا
نيست. آن موضعي را كه او را نهاده بودند، ملاحظه كنيد.ليكن رفته، شاگردان
او و پطرس را اطّلاع دهيد كه پيش از شما به جليل ميرود. او را در آنجا
خواهيد ديد، چنانكه به شما فرموده بود.»
لوقا ۲۴: ۱-۱۲ پس در روز اوّل هفته، هنگام سپيدهصبح، حنوطي را كه درست
كرده بودند با خود برداشته، به سر قبر آمدند و بعضي ديگران همراه ايشان.و
سنگ را از سر قبر غلطانيده ديدند.چون داخل شدند، جسد خداوند عيسي را
نيافتند.و واقع شد هنگامي كه ايشان از اينامر متحيّر بودند كه ناگاه دو
مرد در لباس درخشنده نزد ايشان بايستادند.و چون ترسان شده، سرهاي خود را
بهسوي زمين افكنده بودند، به ايشان گفتند: «چرا زنده را از ميان مردگان
ميطلبيد؟در اينجا نيست، بلكه برخاسته است. به ياد آوريد كه چگونه وقتي كه
در جليل بود شما را خبر داده،گفت، ضروري است كه پسر انسان به دست مردم
گناهكار تسليم شده، مصلوب گردد و روز سوم برخيزد.» پس سخنان او را بهخاطر
آوردند.و از سر قبر برگشته، آن يازده و ديگران را از همه اين امور مطّلع
ساختند.و مريم مجدليه و يونا و مريم مادر يعقوب و ديگر رفقاي ايشان بودند
كه رسولان را از اين چيزها مطّلع ساختند.ليكن سخنان زنان را هذيان
پنداشته، باور نكردند.امّا پطرس برخاسته، دوان دوان به سوي قبر رفت و
خمشده، كفن را تنها گذاشته ديد. و از اين ماجرا در عجب شده، به خانه خود
رفت.
یوحنا ۲۰: ۱- ۱۰ بامدادان در اوّل هفته، وقتي كه هنوز تاريك بود، مريم
مَجْدَليّه به سر قبر آمد و ديد كه سنگ از قبر برداشته شده است. پس دوان
دوان نزد شمعون پطرُس و آن شاگرد ديگر كه عيسي او را دوست ميداشت آمده، به
ايشان گفت: «خداوند را از قبر بردهاند و نميدانيم او را كجا
گذاردهاند.»آنگاه پطرس و آن شاگرد ديگر بيرون شده، به جانب قبر رفتند.و هر
دو با هم ميدويدند، امّا آن شاگردِ ديگر از پِطرُس پيش افتاده، اوّل به
قبر رسيد،و خم شده، كفن را گذاشته ديد، ليكن داخل نشد.بعد شمعون پطرس نيز
از عقب او آمد و داخل قبرگشته، كفن را گذاشته ديد،و دستمالي را كه بر سر
او بود، نه با كفن نهاده، بلكه در جاي علي'حده پيچيده. پس آن شاگرد ديگر
كه اوّل به سر قبر آمده بود نيز داخل شده، ديد و ايمان آورد.زيرا هنوز
كتاب را نفهميده بودند كه بايد او از مردگان برخيزد.پس آن دو شاگرد به مكان
خود برگشتند.
بر اساس این آیات نیز عیسی مسیح بعد از ۳ روز از مردگان زنده شد و با جسم
جلال یافته ظاهر گشت و همانگونه به آسمان رفت ، در پست قبلی توضیح دادم که
جسم جلال یافته از دیدگاه مسیحیّت چیست، ایمان داران به مسیح بعد از زمان
ربوده شدن تا ابد به این گونه خواهند بود. خوب به نظر شما این اختلاف
نیست؟
حکومت الهی و صلح جهانی برای مدتها در زمین مستقر خواهد شد.
قیامت پس از آن اتفاق خواهد افتاد
لطفا در این ۲ مورد بر اساس آیات قرآن توضیح بدهید که از دیدگاه اسلام چگونه است ، ممنون میشوم.
shinbet
03-05-2010, 11:53 AM
از وقایع آخر زمان موارد زیر مانده است که یک به یک نیاز به توضیح دارد.
۱.مصیبت ۷ ساله
۲.دجال و نبی کاذب
۳.حمله به اسرائیل و محافظت خدا از آن کشور
۴.سلطنت ۱۰۰۰ ساله مسیح به مرکزیت اورشلیم در روی زمین
۵.وقوع قیامت
۶.داوری
۷.جهنم و بهشت از دیدگاه کتاب مقدس
shinbet
03-05-2010, 12:20 PM
در
این پست (http://www.iran-far.com/showpost.php?p=402299&postcount=1)
جناب سروش به تفصیل ثابت میکنند که از دیدگاه اسلام و قرآن در زمانهای
آخر مسلمانان بر اسرائیل حمله سختی خواهند کرد و گویا امام زمان نیز رهبری
این حمله را بر عهده دارد . یک پیشگوی مثل این نیز در کتاب مقدس هست که
در زمانهای آخر به اسرائیل حمله خواهد شد ، ولی عیسی خواهد آمد و دشمنان
اسرائیل را شکست میدهد ، پس بنا بر این تفاصیر این امام زمان دجال پیشگویی
شده در کتاب مقدس است که رهبری حمله به اسرائیل را بر عهده خواهد گرفت ،
یک نبی کاذب نیز همراه او خواهد بود.
در نهايت مي توان چنين نتيجه گرفت که خداوند متعال در قرآن کريم، آينده ي
قوم بني اسراييل را پيشگويي کرده و به اين ترتيب به اين قوم فاسد هشدار
داده است تا فکر نکنند که تا ابد مي توانند به فساد و زشتکاري هاي خود
ادامه دهند؛ چرا که بنا به گفته ي قرآن، عاقبت بني اسراييل، نابودي به دست
بندگان خاص خداوند (مسلمانان) خواهد بود. بدين ترتيب با توجه به مطالب
فوق، به نظر مي رسد که ما در دوره ي حساسي از تاريخ واقع شده ايم که بيش
از پيش نويد نزديکي ما را به ظهور آقا امام زمان (عج) مي دهد؛ چرا که
بنابر پيشگويي قرآن، بعد از تسلط بني اسراييل بر مسلمانان، اين
مسلمانان هستند که به کمک پيشواي مقدس خود حضرت مهدي (عج) براي آخرين بار
به تنبيه بني اسراييل مي پردازند و براي هميشه آنان را منزوي مي
گردانند. عصر ما نيز که عصر تسلط بني اسراييل بر مسلمانان و حتي
جهان است، بي تابانه منتظر منجي جهان است تا شر فتنه هاي قوم فاسد بني
اسراييل را از جهان کم کند
با سلام بر جناب شینبت،
دوست گرامی،
تمام اختلاف تاریخ نگاری قرآن و اناجیل در عمر 33 ساله عیسی مسیح، تنها سه روز است!!!
تولد عیسی، مادر عیسی، مسیح بودن عیسی، بشارت یحیی به عیسی، مسیح بودن
عیسی، کلمه خدا بودن عیسی، انجیل عیسی، معجزات عیسی، مرده زنده کردن وی و
کور بینا کردن وی، زنده به آسمان رفتن عیسی و بازگشتن عیسی، همه و همه در
قرآن و اناجیل عینا مشترک است.
تنها و تنها سه روز مردن عیسی، مورد اختلاف است. اناجیل ظاهرا آن را تایید و قرآن به روشن آن را تکذیب می کند.
و به هر حال در اینکه عیسی زنده به آسمان رفت هم هر دو مشترکند.
اما این به گمان حقیر اصلا اختلاف اساسی نیست، چرا که اولا در میان مسیحیان
نیز بر سر آن اختلاف است، چنانچه گنوسیها معتقد بودند که عیسی نمرد و به
صلیب نرفت. ثانیا این اصلا ربطی به تعالیم اناجیل ندارد، حال عیسی سه روز
مرد یا نمرد، چه تغییری در تعالیم اناجیل برای ما پیش خواهد آمد!
اناجیل گفته اند که خوب باشید، در جستجوی روح حقیقت و راستی باشید، خدای
واحد را بپرستید، مواظب ظلم و جور روحانیون شریعت باشید، به سخنان آنها گوش
کنید اما مثل اعمال آنها عمل نکنید و همه مورد تایید و تاکید قران هم هست!
حال عیسی سه روز مرد یا نمرد! چه تغییری در تعالیم وی پیش خواهد آمد؟؟؟
گمان می کنم شما ممکن است در مورد برخواستن برخی از مردگان در زمان ظهور به اعتقاد شیعه کمتر شنیده باشید.
شما را به مطالعه مقاله رجهت در ویکی پدیا دعوت می کنم:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%AC%D8%B9%D8%AA
به هر روی رجعت پیش از قیامت و در زمان ظهور مهدی و مسیح اتفاق خواهد افتاد
و این از اعتقادات قطعی و مسلم شیعه است که ریشه و استدلال آن در قران
است.
لطفا اساسا دقت کنید که عدم ذکر برخی وقایع آخرالزمان که در اناجیل آمده،
در قرآن و عدم ذکر برخی وقایع آخرالزمان که در قرآن آمده، در اناجیل و عهد
عتیق به معنی تضاد بین تعالیم آنها نیست!
تضاد در حالتیست که تعلیمی را یکی بدهد و دیگری آن را تکذیب کند و چنین
چیزی را اگر ارائه کنید خواهیم شنید، اما چنین چیزی تا آنجا که بنده مطالعه
کرده ام وجود ندارد.
و مسئله سه روز مردن و برخواستن عیسی مسیح از میان سی و سه سال زندگی وی
اصلا مسئله اساسی نیست که تغییری در تعالیم عیسی مسیح در اناجیل به وجود
آورد.
با احترام
سپهر محمدی
در
این پست (http://www.iran-far.com/showpost.php?p=402299&postcount=1)
جناب سروش به تفصیل ثابت میکنند که از دیدگاه اسلام و قرآن در زمانهای
آخر مسلمانان بر اسرائیل حمله سختی خواهند کرد و گویا امام زمان نیز رهبری
این حمله را بر عهده دارد . یک پیشگوی مثل این نیز در کتاب مقدس هست که
در زمانهای آخر به اسرائیل حمله خواهد شد ، ولی عیسی خواهد آمد و دشمنان
اسرائیل را شکست میدهد ، پس بنا بر این تفاصیر این امام زمان دجال پیشگویی
شده در کتاب مقدس است که رهبری حمله به اسرائیل را بر عهده خواهد گرفت ،
یک نبی کاذب نیز همراه او خواهد بود.
دوست گرامی،
چنانچه می دانید، بازار گمانه زنی در مورد مسائل مرتبط با ظهور چه در میان مسلمانان و چه در میان مسیحیان خوب داغ است!
اما بنیان این گمانه زنیها نه در قرآن است و نه در اناجیل!
اگر نیمه پر لیوان را نگاه کنید، تشابهات به حدی فراوان است که انکار ناپذیر است.
اگر مسلمانان(و نه قرآن) پیش بینی کرده اند که یهودیان زیادی کشته خواهند
شد، کتاب مکاشفات(و نه اناجیل) نیز پیشبینی کرده است که یهودیان زیادی جز
144 هزار تن کشته خواهند شد، و کشندگان آنها فرشتگان هستند! و سفید پوشان
شاخه های نخل بدست، که عدد آنها خارج شمارش است، نیز مثل این 144 هزار
یهودی از نجات یافتگان هستند!
آیا این تشابه نیست؟
عرض من اینست که به جای آنکه بر طبل اختلافات که اتفاقا جایگاه محکمی در
نصوص اصیل ندارد، بکوبیم، بر اشتراکات، که اتفاقا پایه در نصوص اصیل دارد،
پای بفشاریم!
دوست گرامی،
المسیح الدجال، اساسا واژه ای برگرفته از عهد جدید سریانی است که به اسلام
انتقال یافته است! و هم مسلمانان و هم مسیحیان معتقدند، عیسی مسیح او را از
بین خواهد برد!
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%AC%D8%A7%D9%84
چه چیز از این انبوه تشابهات، زیباتر و قشنگتر؟
با نهایت احترام
سپهر محمدی
shinbet
03-08-2010, 02:09 PM
با درود.
اتفاقا این قضیه ۳ روز بسیار مهم است ، تمامی تعالیم نجات در عهد عتیق و
عهد جدید بر اساس همین مرگ و رستاخیز مسیح بنا شده است ، براستی هرکه قرآن
را نوشته و دیکته کرده است ، میدانسته که دست روی چه تعلیماتی از کتاب مقدس
بگذارد ،در بخش مربوط به نجات به توضیح کامل اهمیت مرگ و رستاخیز مسیح
خواهم پرداخت ، و اما ادامه میدهم در باب مصیبت ۷ ساله که شامل وحش و نبی
کاذب نیز میشود.
مصیبت ۷ ساله چیست؟
مصیبت ۷ ساله به دورهای در روی زمین میگویند که مصیبت عظیمی رخ خواهد داد
که بشر هرگز به خود ندیده است. باورمندان به عیسی مسیح قبل از این اتفاق
به آسمان ربوده خواهند شد و در عرض این ۷ سال روی زمین ح